🖇PART 9🖇

6.3K 822 284
                                    

JK'S POV:

از دستم ناراحت بود و نمیدونستم باید چجوری از دلش در بیارم

- جس؟

جوابی بهم نداد و خودشو مشغول جا ب جا کردن لباساش نشون داد

دوست نداشتم روز اول همچین اتفاقی بیوفته ولی کارش اشتباه بود و نباید با خانم چوی و بقیه اونجوری رفتار میکرد

رفتم سمتش و دستشو گرفتم و سمت تخت بردم
رو تخت نشستم و رو پام نشوندمش

= ولم کن

خواست پاشه ک دوباره گرفتمش و سر جاش برگردوندم

- جس من معذرت میخوام... باشه؟ ولی کار تو هم اشتباه بود هانی

= داری طرفداری اون امگای هرزه رو میکنی آره؟

- عزیزم من طرفداری هیچکس رو نمیکنم... فقط دارم بهت میگم ک کارت اشتباه بود... من دلم نمیخواد ک رابطت با خدمتکارا بد بشه چون هم منو هم خودتو و هم اونارو عذاب میدی... متوجه میشی؟

سرشو آروم تکون داد

= ولی باید اون امگا رو اخراج کنی

- هانی اون تا ی ماه دیگه بیشتر اینجا نیست و چون ب پولش نیاز داشت مجبوره ک اینجا کار کنه تا ی خونه برای خودش اجاره کنه... میشه لطفا تا اونموقع کاری ب کارش نداشته باشی؟

نفسشون پر سر و صدا بیرون داد:

= خیلی خب

روی سرشو بوسیدم:

- ممنون ک درک میکنی

= ولی هنوز باهات قهرم

و روشو اونور کرد

- ها؟ درست شنیدم؟ بیبی من اول کاری باهام قهر کرده؟ هوم؟

و شروع کردم کل صورتشو بوسه گذاشتن

همزمان میخندید و این حس خوبی رو بهم منتقل میکرد

- الان منو میبخشی؟

دستشو نمایشی گذاشت زیر چونش:

= اومم... اگر کاری ک میخوام رو برام انجام بدی شاید ببخشمت

- چی میخوای هانی؟

از روی پام بلند شد و لباساشو در آورد و کاملا برهنه شد

○○○

TAE'S POV:

جونگ کوک حالش خوب نبود و عصبی بود این کاملا مشخص بود و من داشتم نگاهش میکردم تا ببینم مشکلش چیه...

《Indemnity》Where stories live. Discover now