WRITTER'S POV:با استرس ب جین، ک روی مانیتور زوم کرده بود نگاه کرد
پس از گذشت چند ثانیه ی کوتاه با لبخند سمتش برگشت:
"نگران نباش چیزیشون نیست. میتونی از روی تخت بلند شی"
با ترس ب حرف های جین گوش میداد و گاهی هم گاز های محکمی از لبش میگرفت:
"خب باید بگم که امگای درونت خیلی ضعیفه تهیونگ شی! ب خاطر همینه ک رایحه ی بچه هات حس نمیشه و شکمت خیلی کوچیکه چون ضعیف بودن تو روی اون ها هم تاثیر منفی داره. چه جسمی چه روحی. در مورد خودت باید بگم ک بعد از چند جلسه مشاوره میتونم ب مشکل اصلیت پی ببرم. دوران بارداری برای امگا های نر بیش از حد سخته و نیاز ب مراقبت کامل دارن"
ب جیمین نگاه کرد و ادامه داد:
"ک از این بابت خیالم راحته"
بعد از نوشتن چند قرص و شربت اشتها آور پرسید:
"سرما هم خوردی درسته؟"
تهیونگ با گیجی سر تکون داد:
"حدس میزدم! خیلی خب. هر چیزی ک لازم بوده برات توی نسخه نوشتم لطفا دارو های اشتها آور رو سه بار در روز، قبل از وعده های غذاییت بخور. تاکید میکنم ک باید خورده بشن چون وضع جسمیت تعریفی نیست و اگر ادامه پیدا کنه مجبوریم برای زنده موندنت توله هاتو سقط کنیم"
با این حرف، قطره اشکی از چشماش پایین چکید
جین با چهره ای مهربون گفت:
"جیمین بهم گفت آلفات مارکت نکرده"
با خجالت سرشو پایین گرفت
دوست نداشت تو اینجور موقعیت ها قرار بگیره ب نظرش خیلی خجالت آور بود ک از آلفا حامله شده اما هیچ مارکی نداره
ادامه داد:
"اوه نه این چیز مهمی نیست. راستش باید بگم تو دوران بارداری امگا ها خیلی آسیب پذیر میشن و ب کسی ک مارکشون کرده یا ب اصطلاح آلفاشون، وابستگی شدیدی پیدا میکنن و دوست دارن مدام کنارش باشن و بهش بچسبن"
بعد از مکثی ادامه داد:
"ک برای تو این مورد صدق نمیکنه، چون هیچ مارکی نداری دوست داری ب هر آلفایی ک میبینی نزدیک بشی پس از دست خودت عصبانی نشو چون این ی چیز طبیعیه"
...
با حالی گرفته از مطب بیرون اومد و ب همراه جیمین هیونگش، توی ماشین نشستن
آلفا ک حال بد امگا رو دید تصمیم گرفت کمی سرحالش بیاره پس با لبخند پرسید:
"ته؟ میخوای بریم همون دکه ای ک همیشه ازش نودل میخوردیم؟ هوا سرده خیلی میچسبه"
امگا با بی میلی روشو سمت پنجره کرد:
"نه ممنونم هیونگ! فقط میخوام برم خونه"
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...