part3

332 29 0
                                    


#حال

اشاره کرد به یه دختر که سرش تو گوشی بود داشت از دانشگاه خارج میشد
-: گوشی اون دخترو بگیر چون اصلا حواسش نیست... راحت میتونی بقاپی.....از این کار شروع کن ....خیلی آسونه...
من میرم کیف اون دختره دیگه رو بگیرم.. کارت خوب انجام بده
کوک: باشه...
پاهام داشت میلرزید....این اولین بارم بود...البته بعد از یک هفته همراهی و اموزش..... سمتش رفتم
خیلی استرس داشتم ولی باید انجامش میدادم چون مجبور بودم
رفتم سمتش با یه حرکت گوشیو گرفتم ولی قبل از اینکه بخوام حرکت کنم
از پیرهنم گرفتو دیگه نتونستم تکون بخورم .....شکه دیگه نتونستم در برم....
خدای من چقد زور داشت اصلا فک نمیکردم یه دختر اینقد قوی باشه ...
برگشتم سمتش .....

......................................نابی............................................

داشتم از دانشگاه خارج میشدم که نوتفی گوشیم به صدا
در اومد مامان پیام داده بود کی میرسم خونه
داشتم باهش چت میکردم که نفهمیدم کی گوشیمو از دستم قاپید ....تو یک حرکت سریع از پشت گرفتمش
فکر میکردم یکی از بچه های دانشگاست
ولی وقتی نگاهم کرد......
..........کوک........
نگاهش کردم یک لحظه چشمهام قفل چشمهای براقش شد ......خیلی قشنگ بود..... خیلی طول نکشید تا فهمیدم چه گندی بالا آوردم ....اون داشت حرف میزد ولی من هیچی نمیفهمیدم داشتم اطراف نگاه میکردم تا ببینم اون پسره کجا رفته تا از دست این دختره نجاتم بده.......

...........نابی.......

خدای من اون خیلی آشنا میزد
ازش پرسیدم: ببخشید من جایی شمارو ندیدم؟؟ ولی جوابی نداد
داشت اطراف نگاه میکرد که کلاهشو کشیدم... یه قدم نزدیک شد و توجهشو بهم داد
دوباره سوال کردم ببخشید میشه گوشی مو برگردونی؟؟
دوباره جواب نداد.... فکر کنم لاله !!!! تا حالا دزد به این خنگی ندیده بودم!!!!
یهو شروع کرد انگلیسی حرف زدن.....ازم میخواست باهش حرف بزنم
کوک: excuse me....can you speak E
نابی: aaaaa...ye....please give me my phone
کوک:can l hold it....please.......I really need it...if I don't have it I'll fall into trouble
(میشه نگهش دارم خواهش میکنم واقعا نیاز دارم اگه دستم نباشه تو دردسره بزرگی میوفتم)
نابی:I can't understand you....how can my phone avail to you
(درکت نمیکنم؟....مبایل من به چه دردت میخوره؟؟)
کوک: please....I promise to return to you again
listen....I'm not a bad guy.....I'll return to you tomorrow
(خواهش میکنم...قول میدم دوباره بهت برگردونم....ببین...من ادم بدی نیستم...فردا بهت برمیگردونم)

نابی:(نمیدونم چرا ولی یه حسی میگفت بهش اعتماد کنم ولی یه جای کار میلنگید)

کوک: hey...see.....l'm not from here....i'll give you tomorrow...i promise that....if they see us will be bad for you.....tomorrow i'll be there and i give it
(ببین من ماله اینجا نیستم خواهش میکنم فردا پسش میدم قول میدم خواهش میکنم اگه ترو با من ببینن برات بد میشه فردا همین موقع اینجا میام و پسش میدم)

نابی: ok....I trust you...but not to much...tomorrow i'll give my phone
(باشه بهت اعتماد کردم ولی نه زیاد
گوشیمو فردا پس میگیرم )
کوک:ok...thanks

you save meWhere stories live. Discover now