𝐒𝐈𝐍𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑 [Completed]

Introduction

تو بچگیم رو ازم گرفتی و باعث شدی تمام عمرم حس پوچی کنم
و حالا منم ارزشمندترین آدم زندگیت رو میگیرم و باعث میشم حس پوچی کنه
اینطوری حسابمون صاف میشه آقای بیون!

-------------------

پارک چانیول پسری که تولدش مصادف میشه با مرگ مادرش و از طرف پدربزرگش لقب شوم می‌گیره
درحالیکه همون پدربزرگ عاشق نوه دیگه‌اش یعنی بیون بکهیونه و همین فرق گذاشتن بین دو نوه باعث میشه پارک چانیول به فکر انتقام بیفته....

------------------

قلبی که با نفرت پر شده باشه جایی برای عشق نداره...

#Sinister

💌نظرات خوانندگان💌
⛔هشدار: نظرات شامل اسپویل هستن پس اگه دلتون نمیخواد پایان داستان (سد یا هپی بودنش) براتون اسپویل بشه از خوندن نظرات اجتناب کنید.⛔

🤍🤍🤍🤍
جنگیدن یا نجنگیدن.اشک همراه با هق هق ،خنده همراه با قهقهه.زندگی سراسر رنج و نکبت یا سراسر شادی و مکنت.تقابل و رویارویی تمامی تضادها در کنار عشق و نفرت.همیشه گفتن،عشق پیروزه اما نه در دل شوم ترین لحظه های زندگی شوم پسر ما.وقتی باورها و عقاید پیروز بر تلاشها و خواستن ها شود،حتی اگر در اوج خواستن و توانستن باشی،مجبور به زانو زدن و تسلیم شدنی‌.تسلیم شدن در برابر تقدیری که به اسم سرنوشت از روز ازل بر تمام خطوط زندگی سراسر مجهول ما سایه انداخته....تو مجبور به تسلیمی حتی در برابر مرگ...اما در پایان از شوق شوم،به شومی پر از شوق رسیدیم.

ما به شوق شوم آمدیم،اما شوم ،شروع یک شوق شد...ممنون بابت تمام لحظات شومی که با رگ و پی حس کردیم.فقط از یک قلم قوی چنین حسی بر میاد.در انتظار شوق میمونم.اما تاابد در حسرت تموم شدم شوم  هستم.ممنونم عزیزم🩵💚
🖤🖤🖤🖤

🤍🤍🤍🤍
بازم متشکرم بابت نوشتن شوم
شوم برای من داستانی بود که با خیلی اتفاقاتش همذات‌پنداری میکردم و درد و رنج چانیول خیلی برام ملموس بود و برای همینم خیلی خیلی متاثرم می‌کرد
بی‌صبرانه منتظر شوق بعد از شوم می‌مونم و با اونکه عاشق شکلات تلخم اما مارشمالو هم خیلی خوشمزه‌اس
و حیف که شما هم قراره مثل خیلی از نویسنده‌های فندوم
از نوشتن دست بکشین و جای خالیتون به شدت حس میشه
میدونم ما بزرگ میشیم و زندگی سخت و چاره‌ای نیست جز رفتن
امیدوارم همیشه موفق باشی و نویسندگی رو رها نکنی
چون قلمت خیلی ارزشمنده و میتونی نویسندگی رو جز در قالب فیکشن نوشتن هم ادامه بدی ❤️
🖤🖤🖤🖤

🤍🤍🤍🤍
سلاااام سلااااام عزیزممممم
این فیک، غم و شادی،عشق و نفرت، تنهایی و خانواده ، شکست و موفقیت و حمایت شدن و همه چی رو نشون داد
اینکه تاریک ترین مسیر ها میتونن به روشنایی برسن
اینکه غمگین ترین آدم ها میتونن شاد بشن
و اینکه بدترین شرایط میشه به بهترین تبدیل شه.
این فیک یک روند منطقی و زیبا هم داشت.
یادمه یه بار یکی گفت بخاطر اونی که خودکشی کرده خودتونم مقصر بودید چون اگه کنارش بودید اینکارو نمیکرد.بااینکه ما در طول داستان شاهد بودیم که چانیول برادر داشت،عشق داشت،خواهر داشت،موفق بود ولی اون حس درونی براش آزار دهنده بود.
این فیک واااااااقعااااااااا دوسداشتنی بود و همینطور که میگذره قدرت کلمات و نویسندگی و داستان سراییت میره بالا و من واقعااااا لذت میبرم از خوندن نوشته هات….
از ته دل میخوام مثل نویسنده پارک،داستان بعدیت ،آخرین داستانت نباشه و توهم ادامه بدی به خلق زیبایی.
خسته نباشی عزیزم💙🥰🙏🏻😘
🖤🖤🖤🖤