Part:11

551 122 14
                                    

-صبح روز بعد-

جیمین که بین یونگی و هوسوک دراز کشیده بود و دو آلفا بغلش کرده بودن آروم چشماشو باز کرد برای چند ثانیه به سقف خیره شد تا بتونه موقعیت رو آنالیز کنه

با درک پوزیشنی که الان توشه چشماش گرد شد آروم سرشو به طرف چپ چرخوند و صورت هوسوم رو دقیقا روبروش دید

یکم به چهره آروم هوسوک خیره شد بعد از اینکه نگاهشو از هوسوک گرفت حس کرد یه نفر دیگه هم بغلش کرده سرشو به طرف راست چرخوند و تونست یونگی رو ببینه

با قلبی که تند میزد به صورتش خیره شد اون چقدر شبیه همون پسره بود که بهش برخورد کرده بود؟ اون خودش بود و...و لخت بود!!

صبر کن آروم سرشو به طرف پایین برد و دید که نه خودش نه هوسوک لباس تنشونه آب دهنش قورت داد

انجامش داده بودن؟ یعنی الان واقعا انجامش داده بودن؟!!! به سقف نگاه کرد خیلی خب خیلی خب حالا چطور باید از بین دو آلفا بیرون میومد ؟

یکم فکر کرد دوباره راست و چپش رو دید اگه یکم خودشو از زیر دست های یونگی و هوسوک بیرون میکشید میتونست بلند شه پس سعی کرد طوری که تصورش رو کرده عملیش کنه

بعد از یه عمل طاقت فرسا بالاخره از تو بغل دو آلفا بیرون اومد از تخت پایین اومد و پتو رو روی دو آلفایی که خواب سنگین داشتن انداخت

سریع به طرف لباس هاش رفت از باز بودن حموم معلوم بود که اونا جیمین و خودشون رو به حموم برده بودن پس به سرعت لباس هاشو پوشید

نفس عمیقی کشید به طرف تخت برگشت به یونگی و هوسوک نگاه کرد دستشو روی گردنش کشید همون موقع اونجایی که دستشو گذاشته بود تیر کشید و بعدش درد گرفت
_اییی...

پسر سریع دستشو جلوی دهنش گذاشت تا صداش در نیاد و نگاهی به تخت انداخت اوه خوبه هنوز خواب بودن

دستشو از روی گردنش بلند کرد و دنبال آینه گشت وقتی اینه ی مربعی شکل نسبتا بزرگی رو تو یکی از اتاقا پیدا کرد از تو آینه گردنش رو نگاه کرد

مارک... اون مارک شده بود جای دندون های یه آلفا نشونه مارک شدنش بود دیگه؟اما کدوم یکیشون؟ یکم فکر کرد از اونجایی که هوسپک قبلا مارکس کرده بود پس....

مارک باید برای یونگی باشه یکم دیگه به خودش خیره شد داشتن دوتا جفت عادیه؟ جوری که مین یو بهش توضیح داده بود فقط یه دونه جفت باید باشه پس چرا...؟

اما همون لحظه فرشته روی شونه سمت راستش ظاهر شد و گفت
_چی داشتن دو تا جفت بده؟ مراقبت بیشتر غیرتی بودن بیشتر ، لوس کردن بیشتر و از همه مهم تر

فرشته زیر گوشش جیمین زمزمه کرد
_لذت بیشترر....

ثانیه ای بعد شیطون روی شونه چپش ظاهر شد و گفت
_تو چرا دیالوگای منو میدزدی!؟تو باید معصوم باشی موندم چطوری تو رو به عنوان فرشته قبول کردن

Prince of Hearts Where stories live. Discover now