dear diary:second time

405 96 7
                                    

دفتر خاطرات عزیزم.
چند هفته ای گذشته.

هنوز هم کریستال ها هستن.
معلومه که نمیرن...
دفعه ی قبل نگفتم...ولی چیزی که تصور میکردم فقط افسانست برای من اتفاق افتاد.

به هرحال افسانه ها از واقعیت ها شروع میشن.

این افسانه برای عشق های یک طرفه به وجود میاد...بجای اشک از چشم هام کریستال میاد و بهم اسیب میزنه...هرچقدر بیشتر بگذره و عشق من بیشتر بشه...کریستال ها بزرگ تر میشن.

تنها راه نجاتم اینه که معشوقم عشقم رو قبول کنه و متقابلا عاشقم باشه.

وگرنه‌‌....کریستال ها اونقدر بزرگ میشن که بیناییم رو بگیرن و بهم فراموشی رو هدیه کنند

ولی من نمیخوام مینهو هیونگ رو فراموش کنم...

🎐✨🎐✨🎐✨🎐✨🎐

گریه کنین و زار بزنین D:

عیدتونم مبارک~
دوستتون دارم3>

crystals for love</3 [minsung]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang