⚜Part nine:bad news⚜

75 29 8
                                    

سلام به همگی🤗

نانا پینک صحبت میکنه😁🍓خب از اونجا که این قسمت پارت موسیقی داره منو دویل به عنوان نویسنده بهتون پیشنهاد می‌کنیم که همراه با اهنگ اون پارت رو بخونینتوی چنل تلگرام همراه با فایل پی دی اف اپش کردم و اگر هم خودتون میخواین دنبالش بگردین توی عکس بالا ا...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

نانا پینک صحبت میکنه😁🍓
خب از اونجا که این قسمت پارت موسیقی داره منو دویل به عنوان نویسنده بهتون پیشنهاد می‌کنیم که همراه با اهنگ اون پارت رو بخونین
توی چنل تلگرام همراه با فایل پی دی اف اپش کردم و اگر هم خودتون میخواین دنبالش بگردین توی عکس بالا اسم اهنگ و خواننده نوشته شده🤭 البته عکس این سینگل رو دستکاری کردم با یکم خلاقیت خوشگل تر شد ولی اصلش هم زیاد فرقی نداره.
دیگه وقتتون رو نمیگیرم خلاصه برید اماده کنین هر وقت شروع شد پلی کنین...امیدوارم خوشتون بیاد😉

●○●○●○●○●○●○●○●○●

خبر بد🤐
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜

هیچ نظری نداشت که چرا باید رئیس بخش بخواد ببینتش.
اخه اون که دیروز از کارش راضی بود چیشد الان نظرش عوض شد؟
احتمالا کار اون عفریته دو جسمی حتما رفته چیزی گفته؟
نه نباید فکر بدی بکنه...
بهتره بره تا بفهمه شاید کارشون یک چیز کاملا جدا باشه. به همراه اون پسر وارد اتاق شد که بالای اون با لوح نقره ایی کلمه (12)cfc نوشته شده بود.
بعد از در زدن رفتن داخل که با ورودشون سر دو نفر که در اتاق بودن چرخید طرفشون.

:خیلی خب الیس میتونی بری.

رئیس از پشت میز به دختری که به وضوح داشت باهاش لاس میزد گفت و با
گرفتن پرونده ازش رفت بیرون که بکهیون حاضر بود قسم بخوره موقع رفتن یک
چشم غره تیز رفت....
اون لحظه قیافه هیون فقط یک معنی میداد..
"به من چه!"

:بشینین لطفا.
:you may sit.

با حرفش اون دو نفر رفتن جلوی میز رئیس که دوتا مبل تک نفره داشت نشستن.
بعد از نشستن اون دو دقیقا روبروی هم با یک میز فاصله مرد به اصطلاح رئیس
بخش به بکهیون نگاه کرد و شروع کرد به حرف زدن..

:بیکن بودی درسته؟
:your name was bacon right?

اون لحظه تو مغز بک یک چیز منفجر شد!!!
چطور بیکن و بکهیون شبیه به همن احمق!!
میخوای بمیری!!
دقیقا همینارو تو ذهنش باز سازی کرد اما به زبون نیورد.

بکهیون:خیر قربان..اسمم بکهیون...بیون بکهیون.
Bakhyun:wrong sir...my name was bakhyun...beon beak ... hyun.

مردی که مقابلش پشت میز بود یکم گیج اینورو اونورو نگاه کرد بدون اینکه حرکتی بکنه بعد دوباره بهش نگاه کرد..ظاهرا حتی متوجه نبودکه بکهیون رو رسما یک گوشت سرخ شده نازک که جلز و ولز روغن روشه و با صبحانه که به همراه تخم مرغ سرو میشه تشبیه کرده. اگه این رئییس بخش بود پس وای به حال کارکنا!!

⚜The Real Charlie angels{season 1}⚜Donde viven las historias. Descúbrelo ahora