Maybe Special?

951 188 21
                                    

/هیونجین/

یعنی از خون اون جوجه خوشم اومده؟
برای همین مزش زیر زبونمه و میخوام زودتر ببینمش؟
البته شاید همه ی کیفیت ویژه ها همین باشن برای همین فقط هیونگ میخوره
فکر کنم بهتره تستش کنم؟

وایمیستم و به مجتمع رو به روم نگاه میکنم
کلافه نفسمو بیرون میدم و واردش میشم

بلاخره دوباره میتونم ببینمش
شایدم همچین چیزی نباشه

میرم سمت قسمت انسانهای ویژه
بین راه همه ی خون اشاما فقط با ترس و اظطراب نگاهم میکردن

همیشه همینه
تا منو میبینن یه جور رفتار میکنن انگار روح دیدن
فقط چون پرنس دومشونم

بی توجه‌ بشون وارد اتاق میشم
یه دختر جوون که بهش میخوره ۱۰۰ ساله باشه با دیدنم تعظیم میکنه و پرده ی جلوی اتاق شیشه ای رو میکشه

با چشمام دنبال اون جوجه میگردم
اخم میکنم و دوباره همه ی انسانای اون اتاقو از نظر میگذرونم

بدون برداشتن نگاهم از اون اتاق ازش میپرسم
-هی اون انسانای انتخابی تو این اتاق نیستن؟

«خیر قربان اقای یئوم اونارو به یه اتاق مخصوص منتقل کردن»

اتاق مخصوص؟ برای انتخابیا؟
لعنتی هیچوقت با انسانای مخصوص هیونگم کاری نداشتم و نمیدونم باهاشون چیکارا میکنن اما حالا...

بدون اهمیت دادن به اون دختر و بقیه با سرعت از اون اتاق بیرون میرم و میرم سمت اتاق یئوم

بعد از رسیدن به در اتاقش بلافاصله درو باز میکنم

•کی..

با دیدنم سریع از جاش بلند میشه و میاد سمتم

•قربان کی اومدین؟

پوکر نگاهش میکنم
-اون پسره دفعه قبلی با بقیه ی منتخبا کجان؟

انگار که انتظار حرفمو داشته ، از اتاق خارج میشه و منتظرم میمونه
•بفرمایین از این طرف

/فلیکس/

×لیکسیا نمیخوای حرف بزنی؟

یکی از چشمامو باز میکنمو به جیسونگ که کنارم نشسته و بقیه که نگران نگاهم میکنم
نفسمو میدم بیرون و رو تخت میشینم

+باور کنین حالم خوبه فقط میخوام یکم فکرمو مرتب کنم

البته بهشون حق میدم
از وقتی حرفام با تهیونگ شی تموم شد و برگشتم یه راست اومدم دراز کشیدمو باهاشون جز یه سلام هیچ حرفی نزدم
اینجوری نیست که نخوام چیزی بگم ولی اصلا نمیتونم
نمیدونم چرا به طرز عجیبی خستم ولی همزمان خوابمم نمیبره
خودمم دارم از دست خودم کلافه میشم

𝐖𝐢𝐭𝐡 𝐚𝐥𝐥 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐝𝐢𝐟𝐟𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐞Where stories live. Discover now