بک استیج پارت قبل:
چان بعد از بیرون اومدن از دفتر درحال استفاده از سلولای خاکستریش: ینی برم به هیونجین خبر بدم بعد برم مینهو رو بیارم؟ اما هیونجین ممکنه دراما کویین بازی دربیاره و وقتمو بگیره...
یه سرباز از خدا بیخبری: قربان...
چان با ذوقی نهان: هی هی تویی! میدونستی کارت عالیه؟ و چون کارت عالیه و میدونم هرکاری میتونی بکنی باید بری پرنس دومو بیاری اینجا باشه؟
سرباز گرخیده: اما قربان
چان: موفق باشی * تلپورت پیش مینهو*
سربازه بدبخته گرخیده:پارت جدید:
|قبل از ورود چان|
/مینهو/"امروز انسانای منتخبو میارن قصر و باید برای چک کردن اوناهم وقت بزاری و از طرفی هم باید بری و منطقه ی مرگو سرکشی کنی جز این کار دیگه ای برای امروز نداری"
به چانگبین که داشت برنامه ی امروزمو کامل شرح میداد نگاه خسته ای کردم
= تازه رفتم سرکشیه اون منطقه با اون خون اشامای احمقش اون ادمای انتخابی هم بیخیال شو خونشونو نمیخوام مثل این سه سال اخر فقط کیسه خون بهم بده
چانگبین با قیافه ی حق به جانبی شروع کرد
"هی اگه منظورت از تازه سه ماه پیشه که خب باشه ولی باید دوباره بری و از کیسه خونم خبری نیست و وقتی بیان باید بری چکشون کنی"= هی این تصمیم تو نیست میرم با پدرام صحبت میکنم بیخیالش شو
چانگبین: متاسفانه خون اشام بزرگ رفتن مسافرت و گفتن مزاحمشون نشین و همه کارارو هم به عهده تو هیونجین گذاشتن پس مثل یه خون اشام خوب بشین کاراتو انجام بده
کلافه نگاهش کردم
= باشه باشه فقط بگو برای سفر نرفتن سرزمین ادما
چانگبین به حرفم خندید
"دقیقا رفتن همونجا خودشونو تبدیل کردن و رفتن از سرگرمیای ادما لذت ببرن به هرحال ادما _________"(_ یعنی اینکه کسی که داره داستانو میگه دیگه نمیشنوه)مطمئنم باز قراره الکی بحثو کش بده پس فقط بیخیال گوش کردن به حرفاش شدم
به کوه برگه های روی میزم خیره شدم
همشون راجب سانحه ی وحشی شدن خون اشاما این اواخره که دلیلشو کمبود خون انسان اعلام کردن
برگه هارو پاره میکنمو میسوزونمشونچانگبین: هی چیکار میکنی باید به اینا برسی
شونمو بالا میندازم
"هممون میدونیم که خون انسان به قدر کافی هست پس دلیل وحشی شدن خون اشاما کمبود خون نیست و اون اطلاعات از دم چرت و بدرد نخوره بینی"
YOU ARE READING
𝐖𝐢𝐭𝐡 𝐚𝐥𝐥 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐝𝐢𝐟𝐟𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐞
FanfictionCouple: hyunlix & minsung & kookv&... Genre: vampire , romance , mprag, comedy «اینا با کیفیت ترین انسانای تازه فرستاده شده هستن.اگه هرکدومشون مد نظرتون هست بگین براتون امادش کنم» -اون جوجه کوچولو رو برام اماده کن +تو ازین به بعد صاحبمی؟ -یس بیبی،...