/مینهو/
- پس شما عوضیا چه غلطی می کردین؟؟؟
بعد از اون حرف سرباز هیونجین تقریبا تمام تلاششو برای کنترل ترس و خشمش کرد.
با پیشنهاد من به اتاق هنر، جایی که اخرین بار بودن رفتیم تا نگاهی بهش بندازیم اما وقتی بازم اثری ازشون پیدا نکردیم هیونجین مثل بمب ترکید.
بدون اینکه تلاشی برای کنترل خشمش کنه همه خدمتکارارو جمع کرده و دونه دونه شونو کتک زده بود.
البته که این تازه شروع نمایش مضحک رو به روم بود.
شک نداشتم که قراره همشونو یا بکشه یا اخراج کنه.
اون همیشه همین بود.
نسبت به خون آشاما یا بی تفاوت بود و یا بی رحم.
و حالا!
با گم شدن اون انسان که قرار بود مارکش کنه قطعا تو بی رحم ترین حالت ممکن فرو رفته بود.
البته منم برای اون سنجاب نگران بودم.
خب یکم؟
ولی بازم مثل هیونجین نیست.
تو همین فکرا بودم که با صدای شکسته شدن چیزی از افکارم خارج شدم.
هیونجین بومی که انگار تازه داشت روش کار می کرد رو به سمت نگهبانا پرت کرده بود و با خشم نگاهشون می کرد.- وظیفه شما لعنتیا چیه؟؟ تو این چند سالی که به من خدمت کردین چه قانونایی براتون گذاشتم؟؟؟
بی تفاوت نگاهی به دو نگهبان که از ترس به زور نفس می کشیدن انداختم.
با سر و صورت خونی بخاطر ضربه ها کاملا سر به زیر، زانو زده و منتظر حکمشون بودن.
به هرحال هیونجین روی دارایی هاش از همه چیز حساس تر بود و خب.
انگار که اون انسان بلوند باارزش ترین داراییش شده بود.
شاید حق با هیونجین باشه. هرچی هم که بشه ما اعضای سلطنتی از تمام قانون ها بالاتریم.
کلافه نفسمو بیرون دادمو از جام بلند شدم.
سمت هیونجین رفتم و قبل از اینکه موج جدیدی از توهین و حمله رو سمتشون روانه کنه دستشو کشیدم.= فعلا این احمقارو ول کن، بهتره بریم دنبالشون بگردیم.
با شنیدن حرفم نگاه تیزی به همهافرادش انداخت و بعد با تکون دادن سرش به بیرون از اتاق حرکت کرد.
بعد از رفتن هیونجین بدون نگاه کردن به کسی پشتش رفتم و قبل از خروج کاملم با سردترین لحن ممکن به همشون گفتم:= اگه میخواین همینجا جون ندین بهتره تا قبل از برگشتنمون تموم وسایلتونو جمع و خودتونو گم و گور کنین.
با حس کردن اینکه ممکنه این حسو با حرفام بدم که جایگاه هیونجین رو من کنترل میکنم اضافه کردم:
=اگه تصمیم به کشتنتون نبود خود پرنس دوم براتون فراخوان میفرسته.
و بدون هیچ حرف دیگه ای از اتاق خارج شدم.
YOU ARE READING
𝐖𝐢𝐭𝐡 𝐚𝐥𝐥 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐝𝐢𝐟𝐟𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐞
FanfictionCouple: hyunlix & minsung & kookv&... Genre: vampire , romance , mprag, comedy «اینا با کیفیت ترین انسانای تازه فرستاده شده هستن.اگه هرکدومشون مد نظرتون هست بگین براتون امادش کنم» -اون جوجه کوچولو رو برام اماده کن +تو ازین به بعد صاحبمی؟ -یس بیبی،...