/جیسونگ/
با تعجب به پرنس و بعد به دورو بر نگاه میکنم
هنوزم داخل یه اتاق با همون سایز بودیم ولی ایندفعه همه چیزقرمز و طلاییه؟
و میز کار نداره و کمد و تخت بزرگه کینگ سایزه؟
خب فکر کنم اینجا واقعا اتاقشه ولی
الان بعد از محو شدن اون کریستال ما یجا دیگه ظاهر شدیم؟ یعنی این همون تلپورت افسانه ایه؟
واقعا خوشحالم نمردمو یه چیز جادویی دیدم
البته که بهترم میشد اگه این خون اشامه از خود راضی باعثش نبود
= به جای هاج و واج موندن بیا اینجااز حرفش مثل خودش اخم میکنم
× هی چرا نمیتونی مثل ادم حرف بزنی؟... اوه چون ادم نیستی میدونم ولی خب فکر میکردم خون اشاما حداقل یکم شعور داشته باشن نه؟
با پررنگ شدن اخمش نیشخند ریزی میزنم و ادامه میدم
× اوه البته خون اشاما شعور دارن نه؟ چون اون ۳ تا خون اشام دیگه باشعورن.
=گفتم بیا اینجا! قبل از اینکه گند بزنی به اعصابم
با شنیدن حرفش که به طرز عجیبی با لحن خشدار و دستوری ای گفته شده بود ناخوداگاه رفتم پیشش
باورم نمیشه الان حرفشو گوش کردم؟؟با نشستن پوزخندی گوشه لبش لرزی به تنم افتاد
کم کم دارم حس میکنم اون یارو که اول خونمو خورد صدبرابر بهتر از اینه
میره رو تخت میشینه و منتظر نگاهم میکنه= لباستو دربیار
×ها؟
=کری؟ میگم کامل لخت شو
الان مگه قرار نبود خونمو بخوره مثل داستانا؟
یعنی چون عصبیش کردم قراره بمیرم؟ برای همین میخواد لخت شم؟
×برای خون خوردن نیازه لخت شم؟=نه ولی یکی از دوستام یه پیشنهادی داد و برای همین میخوام چکت کنم . اه اصلا چرا دارم برات توضیح میدم؟ زودباش خودت لباستو درار و منو عصبی نکن
چکم کنه؟
به هرحال انگار قرار نیست بمیرم پس مهم نیست
اگه به خاطر لجبازی قرار باشه زودتر از اون پیر خرفتی که فرستادمون اینجا بمیرم ناکام میمونم= لعنت بهت زودباش کل روز برات وقت ندارم!
بدون اینکه جوابشو بدم اول تیشرتمو و بعد شلوارمو درمیارم
× کجا بزارمشون؟
=رو همون میز کنارت
با تعجب به کنارم نگاه میکنم
یا خود مسیح
یا نبود یا من کورم؟
میزارمشون اونجا و بعد باکسترمو درمیارم و میزارمش روی تیشرت و شلوارم
YOU ARE READING
𝐖𝐢𝐭𝐡 𝐚𝐥𝐥 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐝𝐢𝐟𝐟𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐞
FanfictionCouple: hyunlix & minsung & kookv&... Genre: vampire , romance , mprag, comedy «اینا با کیفیت ترین انسانای تازه فرستاده شده هستن.اگه هرکدومشون مد نظرتون هست بگین براتون امادش کنم» -اون جوجه کوچولو رو برام اماده کن +تو ازین به بعد صاحبمی؟ -یس بیبی،...