part7

108 30 0
                                    


🌾اسمات🌾

_بیا نگران نباشیم، خب؟
سهون چشم چرخاند و لبهای همسرش را بوسید.
_ یکساعت وقت داریم، میتونی نگرانیمو کم کنی هیونیِ من؟
_تو یه فرصت طلبِ مکاری اوه سهون!
سهون اما با خنده اورا به داخل هول داد و پرسید.
_خب جناب همسر دلش نمیخواد؟
بکهیون لبخند زد.
_من عاشق همین فرصت طلب بودنت شدم دیگه عوضی!
وقتی هردو با خنده پا به اتاق گزاشتند؛ سهون تیشرتش را دراورد و روی همسرش خیمه زد.
_لوسیون زدی؟
بک همانطور که به نفس های داغ او زیر گلویش عکس العمل نشان میداد، نالید.
_اوهومم!
پسر بزرگتر پوزخند زد و پوست گردنش را میان دندان فشرد!
_هونی من بوس میخوااام!
سهون اهی توی گوش بک کشید خط چانه اش را بوسید.
_میخوای کجاتو ببوسم؟
بکهیون با مکث همسرش اخم کرد و چنگی به التش زد.
_زود باش سهون! لعنتی تو یه سوپر کینگه دیر انزالی و من از الان دارم کم طاقت میشم!
سهون با نیشخند خم شد و سینه اش را به دهان گرفت.
_یادته میگفتی، میخوام هر دفعه تخت و بشکنم؟
_آهههه! اون مال وقتایی که خیلی هاتم نه الان که زم....اههههه هونی!
سهون با لبخند حرکات همسرش را تماشا کرد و بیشتر زانویش را بین پای او فشرد.
_بله عشقم؟
بک همانطور که  شلوارک و شورتش را درمی اورد، گردن سهون را بوسید و به پهلو هایش دست کشید.
_هوناااا زود باش دیگه!
سهون با لبخند دستی به کمر او کشید و روی نافش را بوسید.
_هرچی تو بخوای!
وقتی دست به کمر برد و شلوارش را دراورد، بک ترقوه اش را هدف گرفت و مکید.
_اوووم!
اخرین لباس ها پایین افتادند و سهون چنگی به باسن پسر زیرش زد!
_چرا هر دفعه نرم تر میشه؟
بک با دلبری به کمرش قوس داد و چرخید.
_چون تو تخت و نمیشکنی و ارزو به دل میزاریش!
نیشخند سهون پر رنگ شد وقتی دندان هایش پوست پنبه ای او را فشردند.
_اخخخ سهون چرا وحشی میشی لعنتی!
سهون اما بی توجه قسمت ملتهب را بوسید و زبانش را روی خط باسنش کشید.
_هیشش! تازه داریم به جاهای خوبش می‌رسیم!
بک نالید اما سهون با ارامش چند بار خط باسنش را خیس کرد و خود را روی او کشید.
_هیونی؟ انگش...
_نه، من فقط اون سوپر کینگ فاکی رو میخوام!
پسر بزرگتر خندید.
_فاکی؟ ها؟ روباه چموش!
وقتی لبهای سهون روی شانه اش نشستند، باسنش را بالا کشید و فشار آلت اورا حس کرد!
_اوه... هونیییی! ایییییی!
با ورود آلت سهون تکانی خورد و جیغ کشید.
_آهههه بکی!
سهون مثل همیشه اول از حال او مطمعن شد و بعد حرکاتش را شروع کرد.
_آهههه... هونی بیشتر.... اییییی!
_فاک بک خیلی داغی!

🌾 پایان اسمات🌾

Black moon

####################

نظرات قشنگ و ووت های فراوونتون رو از من و معجزه دریغ نکنید❤❣

The Miracle of DurgaWhere stories live. Discover now