دو ساعتی از تعطیل شدن مدرسه گذشته بود و حالا تهیونگ درحالی که روی ملافه های زخیم تختش دراز کشیده بود و گوشی دسته دوم و خش دارش رو تو دستش گرفته بود به شماره جفت هاش که چند ساعت پیش سیو کرده بود نگاه میکرد.
با یاداوری اتفاقات بعد از اتاق پرستاری لبخند ذوق زده ای روی لبش نشست.
فلش بک ☄
زنگ اخر هم که تموم شد همه بچه ها به سرعت برق بیرون رفتن و تهیونگ که هنوز تو اتفاقات اتاق پرستاری غرق شده بود اخرین نفر وسایلش رو به کیفش برگردوند و از روی صندلی بلند شد که با دو جفتش که مشتاقانه تک تک حرکاتشو زیرنظر گرفته بودن رو به رو شد.
آب دهنش رو به آرومی قورت داد و خجالت زده پرسید :
_ چ..چیزی شده ؟
جونگهیون نیشخندی زد و گفت :
_ برای دیدن جفتمون حتما باید چیزی بشه ؟
تهیونگ حس گرمی رو تو قلبش حس کرد اما میدونست نباید خیلی به این حس عادت کنه چون حتی اگه جفت هاش بهترین الفاهای جهانم بودن بازم اگر راز زندگیش رو میفهمیدن ردش میکردن پس نباید خیلی وابستشون میشد.
جونگ کوک طرف راست و جونگهیون طرف چپ تهیونگ قرار گرفتن و هر دو یه دستشون رو روی کمرش قرار دادن.
تهیونگ حس میکرد از این همه نزدیکی قلبش تند تر میزنه و ناخودآگاه رایحه شراب قرمز جونگ کوک و قهوه و شکلات جونگ هیون رو بو میکشید.
جونگ کوک مبایل ایفون آخرین مدلش رو بیرون آورد و رو به روی تهیونگ گرفت :
_ شمارت رو بهم بده بیبی
تهیونگ اول فکر کرد شماره رو الکی وارد کنه چون به هرحال برنامه نداشت خیلی با جفت هاش بمونه اما بعد با فکر اینکه ممکنه لو بره شماره خودش رو وارد کرد.
جونگ کوک شماره تهیونگ رو سیو کرد و تهیونگ با دیدن اینکه " بیبی " سیو شده گوش هاش از خجالت صورتی شدن.
جونگ کوک زنگی به گوشی تهیونگ زد و بعد از اینکه از افتادن شمارش رو گوشیش مطمئن شد گفت :
_ شمارم رو سیو کن بیب
تهیونگ سرش رو به نشونه تائید تکون داد و جونگهیون سرش رو به صورت تهیونگ نزدیک کرد و کنار گوشش لب زد :
_ و مطمئن شو همیشه جواب میدی هوم ؟
تهیونک دوباره سرش رو تکون داد. جونگهیون گازی از لاله گوشش گرفت و بعد از خارج شدن اخی از بین لب های امگاش گفت :
_ کلمات بیبی. از کلمات استفاده کن
تهیونگ درحالی که سعی میکرد از پیچیدن صدای بم و دستوری جفتش کنار گوشش ناله نکنه گفت :
_ چ..چشم
جونگ کوک هم بوسه ای به لاله گوش راست تهیونگ زد و گفت :
YOU ARE READING
The Real Omega
Fanfictionجئون جونگ کوک و جئون جونگهیون دو آلفای حقیقی که پسرخاله و جفت هم هستند و به دنبال امگایی که قراره جفت سومشون باشه میگردن. کیم تهیونگ امگایی که زندگی سختی داره و معتقده هیچکس تو دنیا دوسش نداره و مطمئنه اگر روزی الفاش رو ببینه اون مثل بقیه ردش میکنه...