[16]

227 84 125
                                    

از اونجایی که انسان شده بود، نمیتونست به این راحتی ها سراغ لویاتان بره و برای همین، سعی میکرد هیونجین رو پیدا کنه. توی خونه‌ی خالیش، چندین بار صداش زد و بالاخره پیداش کرد. البته در حالت عادی، هیونجین جلوش ظاهر نمیشد اما الان که میدید چان باز قصد کرده پیش لویاتان بره، پیشش اومده بود.

- چان... خیلی وقته ندیدمت

هیونجین گفت و چان نگاهش کرد. تونست توی چشم های سیاه هیونجین رنگی از حسادت به انسان شدنش رو ببینه و تلخندی زد.

- منم
- میخوای بری پیش لویاتان؟
- پس میتونی ذهنمو بخونی
- البته... برای چی میخوای بری؟

چان نفسی گرفت. روی صندلی نشست و گفت

- تو که میتونی ذهنمو بخونی اینم بفهم دیگه
- مزه‌ش به اینه که خودت بگی

با نیمچه لبخندی گوشه‌ی لبش گفت و چان لیخند تلخی زد

- جونگین... اوضاعش وخیمه نیاز به یه قلب داره و هیچی پیدا نمیشه. میخوام ببینم لویاتان نمیتونه براش کاری کنه؟

- و واقعا فکر کردی اگه بتونه میکنه؟ چان تو یا احمقی یا خیلی خوشبین!

- میدونم حماقته ولی چاره‌ی دیگه ای ندارم

لبخندش از بین رفت و صداش لرزید و چنگی به موهاش زد. واقعا هیچ چاره‌ی دیگه ای نداشت.

- چان... پیش اون نرو. حتی اگرم قبول کنه کمکت که یه چیزی ازت میگیره

- مهم نیست حتی جونمو بگیره. فقط جونگین برگرده

- تو مگه نگفتی جونگین تنهاست و میخوای از تنهایی درش بیاری؟ پس این فداکاری احماقانه‌ت اونم بعد اون همه سختی ای که کشیدی چیه؟ چان احمق نباش! بیا به راه های دیگه هم فکر کنیم

- هیچ راه دیگه ای نیست
- هست!

هیونجین فریاد زد و چان ساکت شد. روح خوار کمی جلوتر اومد و رو به روی مرد قرار گرفت. کمی به اطرافش نگاه کرد و زمزمه وار توضیح داد

- چان... من میتونم حسش کنم. تو هنوز یه چیزی از دنیای قبلیت رو داری

- چ..چی؟

چان متعجب گفت و دست هیونجین روی سینه‌ش نشست. کمی لمسش کرد و سرش رو تکون داد.

- هسته‌ت! هنوز داریش. اون هنوز روح زنده ای داره...
- واقعا؟ اون هنوز هست؟ پس چرا حسش نکردم؟
- شاید چون فکر کردی اون تبدیل به قلبت شده

چان با این که چیز زیادی متوجه نشد سعی کرد کمی روش فکر کنه اما باز در نهایت یاد مشکل اصلیش افتاد
- خب این چه ربطی به جونگین داره؟

- اگه... اگه بتونی روح هسته‌ت رو به قلب جونگین بدی چی؟ شاید بشه... بهرحال اون روح انرژی داره. باید بشه نه؟ من توی یه کتاب قبلا خوندم. بیا... بیا امتحانش کنیم

ᴹʳ 𝐌𝐀𝐋𝐀𝐂𝐇𝐈 [𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]Where stories live. Discover now