Valuable wounds

30 5 0
                                    

Flip:

دنبال اون پسر بودم تنها کسی که میشد الان بهش اعتماد کرد اون بود درسته نمیشناسه ما رو اما ما که میشناسیم

به سرعت سمت عمارتی که میدونستم اونجاست میروندم و خیابون های شهر پوزیتانو(شهری تو ایتالیا)رو یکی یکی پشت سر میگذاشتم و کیلومتر کیلومتر ثبت میکردم

بعد رسیدن به خیابون لب ساحل سرعتم رو کم کردم و روبروی عمارت کسی که دوست داشت سرش توسط آلفورد کنده بشه پارک کردم

محض پیاده شدن از ماشین پسری به سرعت از در عمارت توسط بادیگاردا بیرون رانده شد

پسری با موهای لخت که معلوم بود به زور موهاش رو از جلو پیشونیش کنار زده تا مزاحمش نباشه..چهرش خسته به نظر میومد

چشام رو ریز کردم تا بهتر ببینم..واستا ببینم...
هوسوک؟
_خودشه..بیاریدش تو ماشین

بلافاصله گوشیم رو بیرون اوردم و بعد گرفتن شماره آلفورد به محض اینکه جواب داد با نیشخندی شروع به حرف زدن میکنم

_هی مرد جوان بگو کیو پیدا کردم
_کیو پیدا کردی که انقدر کیفت کوکه

_د نه دیگه میارمش میبینی..دووم بیار مردک اساعه اونجام

Alford

سرم به مبل تکیه داده شده بود دستام روی دسته های مبل چرمی مشکی رنگ اتاقم بود

سوزشی که پهلوم داشتم رو نمیشد وصف کرد نمیدونستم چه چیزی زیر پیراهن تنم در انتظارمه جای چاقو؟؟ یا گلوله؟؟

تنها کسی که توی اتاق بود باردن با اون موهای کوتاهش با قدمهای متوسط و مضطرب راه میرفت و هر از چند گاهی بخاطر تیک که داشت دستاش رو بین موهاش میبرد و اونا رو به عقب هل میداد

شاکی بود..از اینکه زخمی شدم..از اینکه نمیزاشتم به زخمم نگاه کنه..

باید میزاشتم؟؟چرا باید زخم من رو ببینه و حالش بدتر از اینی که هست بشه

فلیپ با چند بادیگارد درشت هیکل از عمارت خارج شده بود و دنبال پزشکی میگشت که بتونه بهش اعتماد کنه..

پزشک قبلی...خب اون نمیتونست بیاد...چرا؟ چون میدونستن کمتر کسی قابل اعتمادمه و خانم دکتر زیبای عمارت منو فرستادن گوشه بیمارستان تا حمله ای مثل حمله امشبشون دست خالی نباشه

اما..این صدای گوشی من بود که از گوشه میز چوبی کنار دستم تشویقم میکرد تا برش دارم

با برداشتن موبایل اسم فلیپ روی صفحه کم رنگ گوشی اولین چیزی بود که به چشم اومد

با حرفاش حدسهایی میزدم اما فلیپ قابل پیشبینی نبود

گوشی رو قطع کردم که با چهره ی باردن که جلوی صورتم اومده بود روبرو شدم

The wrong bulletWhere stories live. Discover now