Confession

17 2 10
                                    

محوطه‌ی بار تغریبا خلوت و تاریک بود
اون سه تا رفیق که یا استایل های همیشگیون جدا از مافیا بودنشون همیشه به اون بار میرفتن دور میزی که رئیس شدن آلفورد رو جشن گرفتن نشسته بودن تا ببینن چی تو سر رفیقشون میگذره

شب پیش با اون یتیم ها دور یک میز نشسته بودن و آلفورد هم خوشحالی دکترش رو دیده بود هم دستپاچگی رفیقش و هم برد جاسوس ماهرش

دستاش رو روی میز گذاشت و وزنش رو روی اونا انداخت و تکیه زد
سرش رو کمی کج کرد و با صدای اروم کنجاوش پرسید
-این رفتارت رو قبلا هم دیدیم

فلیپ با دیدن اینکه شکست خورده نفسش رو کلافه بیرون فرستاد و جامش رو روی میز برگردوند
-چه رفتاری...چطوری شدم

باردن خنده کوتاهی کرد و به فلیپ زل زد
-یادته موقعی که فلاویا چشتو گرفته بود چطوری بودی؟

-اون فرق داره
آلفورد بلافاصله جواب داد
-اره چون جنسیتشون فرق داره؟

فلیپ از این حرف آلفورد گیج و عصبی شد و نگاهش رو به آلفورد داد
-یعنی چی

-یعنی اینکه دستپاچگیت واسه دختراس؟

چشای فلیپ گرد شد و تکیه اش رو از مبل برداشت
-نه..ینی..چی داری میگی من به سان حسی ندارم

چشای باردن برق زدن و با کنجکاوی و کمی شادی زمزمه کرد
-وایسا ببینم سان همون پسر فنچه نیس؟

آلفورد با نیشخند ریاضتمندی بخاطر صوتی رفیق دلباختش زد و چشمکی به باردن زد
-خودشه

فلیپ با فهمیدن اینکه چیزی رو لو داده کمی فکر کرد و بعد فهمیدن قضیه مشتشو رو میز زد و داد نسبتا بلندی زد
-گاااااااااااااد

پس کله ای از آلفورد خورد و با اخم گیجی بهش نگاه کرد
-خفه شو احمق میندازنمون بیرون

آلفورد کت لی ارتشی رنگش رو در اورد و روی تاج مبل چرمی بار انداخت
-همینمون مونده بندازنمون بیرون

فلیپ تیشرت سفیدش که یه وقتایی بدن ورزیدش رو نمایش میزاشت رو کمی عقب جلو کرد تا هوا توش بره
-دارین دیوونم میکنین

باردن پاش رو روی پای یکی دیگش انداخت و با قیافه از خود راضی که ادا بود حرفاش رو به زبون اورد
-خب واسه عروسی چی بپوشیم آلفورد

آلفورد هم مثل باردن نشست و با همون لحن حرف زد
-بنظرم خیلی باید تیپ بزنیم یه احمق میخاد دوماد بشه

اتیش گرفتن فلیپ رو میشد از جویدن لبش و غریدنش فهمید
-خفه شین کی خواست دوماد بشه

باردن با همون لحن مسخره اما کمی سوالی دوباره به حرف اومد
-اوه ینی فقط میخای مال خودت کنیش؟؟

صدای فلیپ لحظه ای بالا رفت و دوباره پایین اومد
-یاااااا....نخیر من وارد رابطه نمیشم

آلفورد تمسخر آمیز خندید
-زر میزنه این یکیو ازآن خودش میکنه

The wrong bulletWhere stories live. Discover now