Hoseok:چند دقیقه ای از التماس های من به اون مرد میگذشت و من حالا با سرعت تمام پله های خونه رو به پایین طی میکردم تا به مارسل برسم
بعد دیدنش کنار خروجی محوطه عمارت وارد حیاط شدم و قدم های بلند و سریعم رو سمتش برمیداشتم
-مارس..مارسل
نفس نفس زدنام مانع حرف زدنم میشد اما چشام بدون پلکی به چهره خونیش خیره شده بود
با دم عمیقی که گرفتم سعی کردم نفسام رو مرتب کنممارسل-چیسده هوسوک...کجا بودی این مدت اینجا چیکار میکنی
بدون حرفی محکم بغلش کردم...و اون آغوش ارامشی که لازم داشتم رو لحظه ای بهم منتقل کرد
و همون یک لحظه کافی بود تا لبخند محوی روی لبام بشینه
-حالت خوبه؟؟بچه ها چطور خوبن؟سان جاسپر همشون خوبن؟مارسل سرش رو اروم تکون میداد و با خنده کوتاهی جواب میداد
-اره اره اروم بگیر یه لحظههوسوک-نمیدونی چقدر دلتنگت بودم...بچها کجان
مارسل-یتیم خونه ای توی شهر..میتونی یروز باهام بیای بریم دیدنشون
هوسوک نگاه کوتاهی به عمارت انداخت
-به نظرت اجازه میده؟
-از طرز رفتارش باهات میشه حدس زد میدهشب شده بود و تمام فکر من روی این بود که اون تخت رو چطور قراره تقسیم کنیم
بعد شستن صورت و مسواک زدن دندون هام سمت تختی که اون روش دراز کشیده بود و ساق دستش رو روی چشاش و یک پاش رو خم کرده بود حرکت کردم
گوشه تخت نشستم بعد بالا زدن گوشه ملافه طوسی رنگ زیرش خزیدم و به پهلو پشت به الفورد خوابیدم
-شب بخیرلحظه بعد زمزمه بمش گوشم
-شبت بخیر
برام عجیب بود..آلفورد لوسیانو...همه چیزش عجیب بودAlford:
چهار روز از نفس کشیدن اون دکتر توی اتاق من میگذشت و هر روز از اینکه بهم نزدیکه بیشتر خوشحال میشدم
اون با التماسش برای سالم نگه داشتن مارسل راه رو برام هموار کرده بود تا بهش بفهمونم که به چه علت اینجاست،و اینکار رو کردم
صبح ها با باز شدن چشام زیبایی میدیدم و شب ها با رویای اون زیبایی به خواب میرفتم
جلو رفتم و بوسه خیلی نرم و سطحی روی لبش گذاشتم که نه متوجه بشه نه از خواب بیدار بشه...
اما همون یک تماس کافی بود تا خفاش های توی دلم بیدار شن و هیاهو به پا کنن
به خودم و قلب نا ارومم قول داده بودم زودتر از اینها اون پسر رو مال خودم کنم...مال خوده خودم
حالا دوسال و ۵ ماه از اون قول میگذره..اون به ایتالیا اومده و حالا یکی دو هفته ای میشه که در عمارت منه...و چهار روزه که دقیقا کنار منه
YOU ARE READING
The wrong bullet
Random○گلوله اشتباه○ اگه کسی رو برات بکشم چی؟ بیشتر عاشقم میشی؟ کاش عشق ما شکل دیگه ای بود...حداقل اولین اشتباه من اخرین اشتباهم نمیشد سلام چطورید...اینجام برای اولین بار قلممو امتحان کنم تا ببینم چیزی که میخوامو میتونم بنویسم یا... اره خلاصه بهتون نیاز د...