Guest

13 1 0
                                    

قدم های محکم و پر از اعتماد به نفسش رو یکی یکی برمیداشت
طوری لباس پوشیده بود که نمیشد حتی یک درصد حدس زد که اون قاتل مخفی اون اکیپ مافیاس

از باردن چندتا اسلحه ای که میشد پنهان کرد گرفت و بعد یک لبخد کوچیکی که از طرف باردن نصیبش شد سمت آلفورد رفت که دستاش طبق معمول توی جیب های شلوار مشکیش فرو رفته بود

اون دختر اولین ماموریتش نبود
فقط میخواست کاری که بابد بکنه رو مرور کنه

پس آلفورد یک قدم جلو امد و با دم عمیقی که گرفت به چشای آوریل زل زد و شروع به مرور کردن کرد

-قراره چک کنی که کشتی مال ما هست یا نه...اگه کسی مزاحم کارت شد......خودت بلدی چیکارش کنی

ابروهای گره خوردش رو کمی باز کرد و به پنجره ای که متعلق به اتاق خودش و هوسوک بود نگاه کوتاهی انداخت

-هروقت مطمئن شدی بیا تا نقشه بکشیم و بار و کشتی رو پس بگیریم

آوریل سرش رو اروم تکون داد و سوار ماشین پارک شدش شد و از محوطه بیرون رفت

همه افراد توی محوطه بجز بادیگاردها به عمارت برگشتن

سرعتش رو بالا برده بود و توی جاده میتاخت
بعد چند دقیقه ماشین رو پشت یکی از کامیون های کنار بندر پارک کرد و با قدم های متوسط و خونسردیه بالا از بین کانتینر ها خودش رو به کشتی ها رسوند

اما با دیدن افرادی که اونجا بودن گوشه ای که دیده نشه واساد و سعی کرد به حرفاشون گوش بده

بعد پراکنده شدن اون افراد مشکوک سمت کشتی رفت و با ورودی که گذاشته بودن راحت تونست وارد کشنی بشه

بین بار های کوچیک و بزرگ قدم برمیداشت و همه رو چک میکرد

روی هسچ کدام از جعبه های ج
چوب مانند نشانه ای از آلفورد لوسیانو نبود
پس از توی کیف دستیش چاقوی مشکی و تیزی که داش رو بیرون اورد و با وارد کردن چوب زیر در میخکوب شده جعبه اون رو باز کرد

با دیدن مهر مخصوص آلفورد که نشانه ی ضایعی از خودش نبود و فقط یک صلیبی بود که روی دو بال قرار گرفته بود نیشخند رضایتمندی زد وخواست از کشت پایین بیاد که مردی تقریبا درشت هیکل وارد کشتی شد

آوریل پشت یکی از جعبه های بزرگ توی کشتی پنهان شد و منتظر اون مرد ماند
مرد بدون اطلاع از وجود اون دختر قدم برمیداشت تا به پل فرماندهی برسه

اما یک دستش توسط دست آوریل گرفته شد و در لحظه بعد دست دیگش رو هم گرفت تا ازادی نداشته باشه

با دست آزادش سریع دهنش رو پوشوند
-فقط با حرکت سر جوابمو بده...این گشتی مال جناب لوسیانوعه؟

مرد جواب نمیداد
آوریل خیلی سریع طوری که مرد نتونست واکنش نشون بده دستش رو دستبند زد
حالا دست راست آوریل ازاد بود و یه میله سر تیز و بلند دستش بود و روی قفسه سینه مرد سمت قلبش نگه داشته بود

The wrong bulletWhere stories live. Discover now