**ووت, قدرت تخیل, کامنت**
زندیا خیلی خیلی بی سر و صدا روی مبل نشسته بود و به بیرون پنجره خیره بود...
"نمیدونم , ولی میتونی توی بیابون پیداش کنی, بیابونای آفریقا یا, نمیدونم..."
نایل گفت و یه قلپ دیگه از قهوش خوردلیام نفسش رو صدا دار بیرون داد و به زندایا خیره شد
"میشه لطفا..."این رو گفت و منتظر شد تا همه گاردا و نایل...
بغیر از زندایا بهش خیره بشن"زندایا!"
صداش کرد تا دختر نگاهش کنهابرو بالا انداخت و سرش رو کمی کج کرد
"بگو!"زندایا نگاهش رو بین لیام و نایل چرخوند و بعد از کلی این پا اون پا کردن...
و بازی بازی با فرفریاش, گفت
"من میدونم کجاست..."گلوش رو صاف کرد
"میبرمتون اونجا!"چند ساعت بعد...
همشون توی هواپیما باربری نشسته بودن و جیک نمیزدن!
لیام کتاب میخوند اما درواقع داشت با نایل که از پنجره بیرون رو نگاه میکرد حرف میزد...
و زندایا...
زندایا تو حال خودش بود
و انقدر از زمانی که قرار شده بود برن پیش تام مواد زده بود که کل کانادا انقدر ماری جوانا نمیکشن !ولی خب هنوز کاملا سر حال بود
و مضطرب...
چون به طور کل تاثیر خیلی کمی داشت مواد روشون...[پس به تو چیزی نگفته ها؟]
نایل برای بار هزارم از لیام پرسید[اون لازم نیست چیزی بگه از احساش من میفهمم , مضطربه!]
[ولی چرا؟؟....حالش خوب نیست!]
[دارم میبینم نایل]
[من نگرانم , اگر برسیم اونجا و چیزی بشه...؟]
[من هستم!]
لیام جمله اخرش رو که گفت به نایل نگاه کرد و بهش چشمک زدبعدش نگاهش رو به اون طرف هواپیما و به زندایا داد
"نزدیکیم, مگه نه زندایا؟"زندایا بدون اینکه نگاهش کنه از جاش بلند شد و بدون هیچ هشداری در هواپیما رو باز کرد و خودش رو انداخت پایین!!!
نایل پوکر به زندایا خیره شد و بعد چشماش رو چرخوند
"ایول!"و بعد خیلی خونسرد اول خودش و بعد لیام از هواپیما پایین پریدن...
|·|·|·|·|·|·|
"خیله خب, حالا چی؟ اگر تامی اینجاست چطوری پیداش کنیم؟"
نایل گفت و آخر صحبتش نگاهش رو از پشت سر به زندایا دوختزندایا دو قدم جلوتر از اون دو ایستاده بود و با دلتنگی و اضطراب اطرافش رو چشم میدووند
"من, کافیه که فقط, اسمشو زمزمه کنم..."
YOU ARE READING
|A.g.A.p.e|
Spiritual.Ziam.Mayne.Spiritual.Fanfiction. من یه کابوس گردم, معبودِ عالم ترس! شیطانی با چشمای آبی رنگ و تاریکی محض وجودش... قراره کاری کنم تمام رویاگردها... تقاص پس بدن! روح پاک و معصوم همشون رو میبلعم... همشون... بغیر از رویای دوست داشتنیم همشون بغیر از آ...