🐰من اون جانگ رو با دستای خودم خفش میکنم عوضی
🐯کوک ساکت شو بزار فکر کنم
🐰چه فکری مطمعنم همش تقصیر اون یونگی عه لعنتی ی
🐯فهمیدم
🐰چی
🐯منو تو اون رو مارک کردیم
🐰خب
🐯میتونیم بیاریمش کنار خودمون و بعدش از دستش خلاص میشیم
🐰فکر خوبیه
عمارت پارک
یونگی از پله ها اومد پایین فقط یه هودی پوشیده بود و روناش معلوم بود
🐥اوه اوه به اون دوتا حق میدم خب منم با دیدن همچین جیگری تحریک میشدم
🐱جیمین یادم نیار
🐥باش
با صدای نگهبان یونمین نگاهشون افتاد روی ورودی در یونگی با دیدن اون دو نفر شوکه شد
🐰اوه سلام جناب پارک
جیمین اخمی کرد
🐥اینجا چیکار میکنین
🐯اومدیم دنبال جفتمون
🐱چی
کوک اومد نزدیک یونگی و به مارک روی گردنش اشاره کرد
🐰این مارک نشون میده تو امگای ما هستی حالا هم زودباش بریم
🐱من با شما ها جایی نمیام
🐯مین یونگی نمیخوای همه جا پخش بشه که تو دوتا جفت داری ولی پیش یه الفای دیگه ای و این یعنی هرزه بودن
یونگی دستاش مشت شد
جیمین خواست چیزی بگه ولی با حرف یونگی پشیمون شد
🐱باش میام
جیمین حلقه ی اشک رو توی چشم های یونگی میدید ولی نمیتونست چیزی بگه
کوک دسته یونگی رو کشید و بعد چند ثانیه یونگی از عمارت پارک خارج شد
صندلی عقب نشسته بود و سرش رو انداخته بود پایین که صدای تهیونگ رو شنید
🐯برای چی گذاشتی اون الفا بدنت رو ببینه
🐱چی
ایندفعه تهیونگ داد زد
🐯به چه حقی گذاشتی یه الفای دیگه بدنت رو ببینه هان نکنه هنوز نفهمیدی تو دوتا جفت داری و بجز ما کسی حق نداره به بدنت نگاه کنه و لمسش کنه فهمیدن این برات سخته هان
یونگی از ترس تو خودش مچاله شد
🐯زبونت رو موش خورده
🐱مت...متاسفم
YOU ARE READING
Mafia Love❤
FanfictionGenres_BDSM _ Amegawerest_smut کاپل ها : تهگیکوک - مینهوپ یونگی از وقتی بدنیا اومد مجبور بود امگا بودنش را مخفی کنه ولی چی میشه اگه متوجه بشه جفت هاش دشمناش هستن