18

310 28 104
                                    

با اخم وارد شرکت شد و رفت سمته اتاقش منشیش بلند شد و خواست چیزی بگه که گفت
🐯دهنتو ببند صداتو نشنوم
منشی حرفش رو خورد و و رفت سرجاش نشست وارد اتاقش شد و با دیدن کوک که لم داده روی کاناپه اخم کرد
🐯مگه خودت شرکت نداری هروز اینجایی
🐰اینجا باحالتره
🐯حداقل بلندشو کمکم کن
🐰خستم
🐯حقم دارید دیشب تا صبح نزاشتی بخوابم
🐰میگم
🐯بگو
🐰میخوایم چیکارش کنیم
🐯کیو
🐰عمه ی منو
🐯خندیدم بامزه
🐰خودم میدونم
🐯اگه منظورت بونگی عه که هیچی چند وقت نگهش میداریم و بعدش میگیم با ی الفا دیگه خیانت کرد
🐰فکر خوبی عه
با زنگ خوردن گوشی عه کوک نگاهی بهش کرد و گفت
🐯کیه
🐰سانا (اشپز عمارت)
🐯خب جواب بده
🐰نمیگفتی هم جواب میدادم
🐰بله چیکار داری سانا
👩‍💼قر...قربان
🐰چته چرا صدات میلرزه
👩‍💼یونگی چند دقیقه قبل رفت داخل اتاق و درو قفل کرد ولی الان صدای جیغش اومد و ما مجبور شدیم درو بشکنیم و دیدیم افتاده روی زمین و داره از سرش خون میره
🐰ودف الان حالش چطوره
👩‍💼ما نمیتونیم ببریمش بیمارستان وگرنه شناسایی میشیم
🐰دختره ی احمق زنگ بزن دکتر مخصوص ***
👩‍💼چشم
🐰زودباش
گوشی رو قطع کرد و گفت
🐰عالی شد یونگی رفته تو اتاق و سرش شکسته
🐯مرتیکه این عالی داره
🐰دارم تیکه میندازم
🐯الان چطوره
🐰دکتر داره میره سرش
🐯خوبه
🐰تهیونگ
🐯هومم
🐰ببین من با خیلیا سکس کردم و با خیلیا وارد رابطه شدم ولی دیشب یونگی بعد از سکس گفت دوستم داره و میدونی مثل اونا نبود انگار داشت از ته دلش این حرفا میزد
🐯خر شدی اخه کلا 2 روزه اومده کناره ما عاشق شدن کجا بود احمق
🐰نمیدونم

خب راستش یه چند وقتی عه میبینم خیلیا میگن تهگی بنویسم اونم مربوط به دوره ی چوسان
من که مشکل ندارم ولی اگه بزارم حمایت میکنین؟!

Mafia Love❤Where stories live. Discover now