🐯بلندشو بریم
🐰وا چرا کلا دو ساعته اومدی
🐯دلم برای یونگی شور میزنه
🐰ودف تو چته
🐯خفه شو بیا بریم
🐰نمیدونم به کدوم فازت برقصم
🐯میخوای بکشمتتتتت
🐰گوه اضافه خوردم بیا بریم
تهیونگ و کوک از شرکت خارج شدن و هرکدوم سوار ماشین خودشون شدن
کوک با ارامش ماشین رو میروند و انگار اهمیتی براش نداره چه بلایی سر یونگی اومده ولی تهیونگ استرس داشت و با سرعت ماشینش رو میروند
وقتی رسیدن تهیونگ پیاده شد و رفت سمته سانا
🐯یونگی کو؟!
سانا:بالا توی اتاقش
تهیونگ با سرعت از پله ها رفت بالا و چندبار ممکن بود بیوفته ولی الان به فکر امگاش بود
در اتاق رو با شتاب باز کرد و گفت
🐯یونگی...
با دیدن یونگی که سرش باندپیچی شده بود خیالش راحت شد و به پشت سرش نگاه کرد که دید کوک با ارامش داره برای خودش سوت میزنه و میاد بالا
🐯دیوونه
🐰برای چی دقیقا
🐯امگات تو خطر بوده و تو به چپت نیست
🐰خب چیکار کنم
🐯هیچی
🐰خستم میرم بخوابم
کوک رفت سمته اتاقش و تهیونگ بهش چشم غره ای رفت
کنار یونگی دراز کشید و توی بغلش فشرد و دم گوشش گفت
🐯چیکار میکنی که انقدر جذبت میشم
سرش رو داخل گردن یونگی فرو برد و بو کشید
🐯 بخاطر صورت خوشگلت یا شایدم بخاطر بدن بی نقصت یا شایدم بخاطر کیوت بودنت و در اخر بوی فرمون های لعنتیت
فقط میدونم بدون تو نمیتونم درسته کلا چند هفتس کنارمی ولی وابستت شدم راستش شاید احمقانه باشه ولی میدونم اگه بهوش باشی و اینا رو بهت بگم قبولم نمیکنی پس مجبورم حرفام رو توی بیهوشی بهت بگم امگای من
چشماش رو بست و به خواب فرو رفتخببببب از اونجایی که کانالم داره شلوغ میشه و من میخوام یعالمه فیک دیگه بنویسم گفتم خب بزارم توی اینستا فیک های جدید یا اینایی که کلا 2 یا 3 تا پارت داره و براشون ادیت ویدیو بزنم و خب اگه دوست داشتین تو اینستا فالوم کنین
bts_ficton_7
YOU ARE READING
Mafia Love❤
FanfictionGenres_BDSM _ Amegawerest_smut کاپل ها : تهگیکوک - مینهوپ یونگی از وقتی بدنیا اومد مجبور بود امگا بودنش را مخفی کنه ولی چی میشه اگه متوجه بشه جفت هاش دشمناش هستن