11

516 54 15
                                    

تهیونگ بعد 5 دقیقه از اتاق خارج شد و رفت سمته اتاقش

یونگی بلند شد و با هر قدمی که برمیداشت درد بدی زیر شکمش

احساس میکرد

وقتی رسید به اتاق جونگ کوک اروم درو باز کرد و داخل اتاق شد

🐱امم

جونگ کوک بلند شد و با اخم اومد سمتش

توی دو قدمیش وایساد و گفت

🐰با تهیونگ حتما خیلی لذت بردی

🐱اون تجاوز کرد

🐰یونگی من احمق نیستم

🐱راست میگم

🐰واقعا پس چرا بغلش کردی هان چرا گذاشتی داخلت خالی بشه

یونگی تو جفته منم هستی فکر نکن هیچی نمیگم

🐱م...من

🐰تو چی هان عاشق تهیونگی ؟

پوزخندی زد و ادامه داد

🐰مسخرس اون 2بار بهت تجاوز کرد سرت داد کشید باهات بد بود

ولی عاشقشی این مسخرس یونگی

🐱من عاشق شما دوتا نیستم

کوک دستش مشت شد و یونگی رو کوبید به دیوار

🐰جرعت نکن یبار دیگه جلوی من بگی دوستم نداری وگرنه

کاری میکنم که هزار بار به غلط کردن بیوفتی

🐱اخ مگه گفتن حقیقت جرمه

کوک یونگی رو پرت کرد روی تخت و شروع کرد به وحشیانه

بوسیدنش و دستش رو اروم رو ی بدن یونگی میکشید

15 دقیقه بعد

کوک محکمتر داخلش کوبید و گفت

🐰یادت باشه یونگی تو ماله خودمی(تهیونگ برای تو جوکههههه)

🐰تنت ماله خودمه حق نداری عاشق کسی بجز من بشی

بهم فحش ندین چند نفر گفته بودن بلد نیستم درست اسمات

بنویسم منم ننوشتم

🐱جونگ کوک بسههههه

بلاخره دست از سرش برداشت به کبودی هایی که روی گردنش و

ترقوه های یونگی ایجاد کرده بود نگاه کرد پوزخندی زد

🐰با اینا تنت قشنگ تره

Mafia Love❤Where stories live. Discover now