تهیونگ بعد 5 دقیقه از اتاق خارج شد و رفت سمته اتاقش
یونگی بلند شد و با هر قدمی که برمیداشت درد بدی زیر شکمش
احساس میکرد
وقتی رسید به اتاق جونگ کوک اروم درو باز کرد و داخل اتاق شد
🐱امم
جونگ کوک بلند شد و با اخم اومد سمتش
توی دو قدمیش وایساد و گفت
🐰با تهیونگ حتما خیلی لذت بردی
🐱اون تجاوز کرد
🐰یونگی من احمق نیستم
🐱راست میگم
🐰واقعا پس چرا بغلش کردی هان چرا گذاشتی داخلت خالی بشه
یونگی تو جفته منم هستی فکر نکن هیچی نمیگم
🐱م...من
🐰تو چی هان عاشق تهیونگی ؟
پوزخندی زد و ادامه داد
🐰مسخرس اون 2بار بهت تجاوز کرد سرت داد کشید باهات بد بود
ولی عاشقشی این مسخرس یونگی
🐱من عاشق شما دوتا نیستم
کوک دستش مشت شد و یونگی رو کوبید به دیوار
🐰جرعت نکن یبار دیگه جلوی من بگی دوستم نداری وگرنه
کاری میکنم که هزار بار به غلط کردن بیوفتی
🐱اخ مگه گفتن حقیقت جرمه
کوک یونگی رو پرت کرد روی تخت و شروع کرد به وحشیانه
بوسیدنش و دستش رو اروم رو ی بدن یونگی میکشید
15 دقیقه بعد
کوک محکمتر داخلش کوبید و گفت
🐰یادت باشه یونگی تو ماله خودمی(تهیونگ برای تو جوکههههه)
🐰تنت ماله خودمه حق نداری عاشق کسی بجز من بشی
بهم فحش ندین چند نفر گفته بودن بلد نیستم درست اسمات
بنویسم منم ننوشتم
🐱جونگ کوک بسههههه
بلاخره دست از سرش برداشت به کبودی هایی که روی گردنش و
ترقوه های یونگی ایجاد کرده بود نگاه کرد پوزخندی زد
🐰با اینا تنت قشنگ تره
YOU ARE READING
Mafia Love❤
FanfictionGenres_BDSM _ Amegawerest_smut کاپل ها : تهگیکوک - مینهوپ یونگی از وقتی بدنیا اومد مجبور بود امگا بودنش را مخفی کنه ولی چی میشه اگه متوجه بشه جفت هاش دشمناش هستن