Part 8

220 42 1
                                    

تهیونگ خیلی بهم ریخته بود، تموم روزش رو تو بار گذرونده بود و تا جایی که تونست نوشید. حرف هاش تو سرش گیر کرده بود و اون رو دیوونه و گیج می‌کرد.

اون واقعا میخواست باهاش ازدواج کنه، این اولین قبولشون تو دوران دبیرستان بود. او واقعا و عميقا عاشق اون بود به طوری که فقط برای اون هر کاری انجام می‌داد و حتی توی روزی که از دبیرستان فارغ‌التحصیل شدن ازش خواستگاری کرد.

اون روز، شاد ترین روز زندگیش بود و او قول داد که اون رو توی اولویتش قرار بده. اون عاشق بود خیلی عاشقش بود طوری که این دیوونش کرد اما از زمانی که تصمیم گرفت خارج از کشور درس بخونه، تهیونگ تغییر کرد.

اون مثل تهیونگ قدیمی نبود که همه چیز رو به خاطر اون دختر پشت سر میزاشت، اون دیگه اون تهیونگ نبود. اون واقعا در مورد همه چیز گیج شده بود. آیا کار درست رو انجام می‌داد؟

اون به خوبی می دونه که این برنامه اونها برای آینده بوده و با اون دختر ازدواج میکنه. آیا میدونه که همه اینا تقصیر اونه که عروسی رو جدی نگرفته، اما این چیزیه که اون میخواست؟

وقتی از روی صندلی بلند شد، آه عمیقی کشید. هزینه نوشیدنی رو پرداخت و از اونجایی که کمی مست بود با قدمای نا آروم از بار خارج شد. به آسمون تاریک نگاه کرد و به بار دیگه آه کشید.

سوار ماشینش شد و با زنگ خوردن گوشیش اخمی کرد. ماشین رو روشن کرد. به سمت آپارتمان رفت. ماشینش رو پارک کرد و سوار آسانسور شد.

جونگ کوک تو اتاق خواب اصلی منتظر تهیونگ بود. وقتی تهیونگ در رو باز کرد و با موهای آشفته به سمتش اومد، لبخند زد "ته؟"

تهیونگ اون رو نادیده گرفت و با آه عمیقی از نا امیدی بدنش رو  روی تخت کوبید. جونگ کوک نگران بود بود چون تهیونگ به نظر خوب نمی اومد و صورتش رو با دستش کاور کرده بود.

جونگ کوک بدنش رو کنارش گذاشت و و سینه اش رو نوازش کرد "همه چی خوبه؟ میتونم چیزی برات بیارم؟" جونگ کوک داشت سعی می‌کرد کمکش کنه تا ژاکتش رو در بیاره اما تهیونگ اون رو به طرفی هل داد و سرش داد زد "الان نه"

جونگ کوک در حالی که با چشمای براقش به پایین نگاه می‌کرد، خشک شد، تهیونگ قبلت هیچ وقت سرش داد نزده بود و این کاملا اون رو ناراحت کرد" تـ-ته-"قبل از اینکه بتونه صحبت کنه، تهیونگ اون رو گرفت و با عصبانیت توی چشماش به اون خیره شد.

"فقط گم شو! نمیخوام دوباره صورتت رو ببینم!" اشک هاش با موفقیت از چشماش سرازیر شد و در حالی که اون رو خفه می‌کرد گفت "ا-اما-" تهیونگ به گونش سیلی زد " فقط گورتو گم کن"


########

یه پارت دیگه چون فک کنم پارت قبل کمه

ووت ♡👇

Mafia's Daddy Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang