Part 19 (+18🌚)

49 12 0
                                    

جونگ کوک میلرزید و زیر لب ناله می‌کرد در حالی که تهیونگ تمام بدنش رو می‌بوسد و لمس می‌کرد، احساس خیلی خوبی داشت و حساس شده بود، با خوشحالی ناله می‌کرد و قوس زیبایی به کمرش داده بود :"چرا بهم نگفته بودی میتونی حامله بشی؟"

جونگ کوک چشماش رو بست و سرش رو به سمت بالا گرفت تا تهیونگ دسترسی بیشتری داشته باشه. زبون و لب های تهیونگ روی گردنش حرکت می‌کرد و میبوسید و میمکید و میلیسید و جونگ کوک ناله می‌کرد :"ازت پرسیدم، بانیه عزیزم"

چشمان اشک آلودش رو به آرومی باز کرد و با چشمای براق به تهیونگ خیره شد "چ-چون تو از من متنفری"
تهیونگ خندید و لبخند شیرینی بهش زد "متنفر؟ چرا؟" خم شد و  لب های جونگ کوک رو بوسید.

وقتی تهیونگ بوسه رو تموم کرد، جونگ کوک ناله ای کرد. در حالی که شلوار و باکسرشو از پاش در میاور بهش خیره شد. در آخر جونگ کوک رو نیمه برهنه و فقط با یک پیراهن رها کرد. تهیونگ سینه جونگ کوک رو فشار داد و جونگ کوک ناله ای کرد و سرشو به طرفی چرخوند.

تهیونگ عاشق ناله هاش، غر زدناش، شکایت کردناش بود و هیچ وقت ازشون خسته نمیشد. تهیونگ پیراهنش رو بالا کشید و بالاتنش رو نمایان کرد و بعد شروع کرد به مکیدن گردن و شکمش.

جونگ کوک تمام مدت زمانی که تهیونگ مشغول بوسه زدنش بود ناله می کرد: "خدایاا تو خیلی بامزه ای بانی " تهیونگ پیراهنش را در آورد و هر دو پاهای جونگ کوک رو در حالی که روی شونه هاش میزاشت گرفت.  توی این پوزیشن میتونست دید کاملی از سوراخ صورتی جونگ کوک که همین الانش هم خیس شده بود داشته باشه.

تمام شب، جونگ کوک ناله میکرد و تهیونگ هم اونو با ملایمت و نرمی اون رو به فاک میداد، با دونستن اینکه جونگ کوک بچش رو حمل میکنه.

.
.
.

"اههه" ناله آرومی کرد و چشماش رو بست و بالاخره روی ملحفه کام شد. تهیونگ هنوز روی جونگ کوک بود و بهش تکیه داده بود و لب هاش رو میبوسید.

"اومممم~" جونگ کوک کم کم قدرتش رو از دست داد و به خواب رفت و تهیونگ در حالی که با لبخند به او خیره شده بود، بدنش رو به آرومی کنار خرگوش خوابیدش رها کرد.

##########

خب... بالاخره حوصلم اومد بشینم بنویسم 😀
امید وارم خوب شده باشه... ممنون که میخونینش ♡
سعی میکنم تند تند آپ کنم چون پارتا کوتاهن 😔 ولی مدرسه ها هم داره شرو میشه... هعی...

Kamu telah mencapai bab terakhir yang dipublikasikan.

⏰ Terakhir diperbarui: Sep 12 ⏰

Tambahkan cerita ini ke Perpustakaan untuk mendapatkan notifikasi saat ada bab baru!

Mafia's Daddy Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang