چانیول درحالی که سرش رو میخاروند سمت کوک و جیمین رفت و زیر لب غر زد: موندم چرا از من میخوان هیز بازی در بیارم..
غر زدنش با دیدن جیمین قطع شد: لامصب عجب چیزیه عیب که نداره یکم پاتک بزنم؟
چانیول اومد و خودش رو بزور وسط جونگکوک و جیمین جا داد و دستش رو دور گردن کوک انداخت : چطوری هالک خرگوشی؟
کوک:خوبم چان، اینجا چیکار میکنی؟
چانیول: خب اومدم تو رو ببینم
کوک یه ابروش رو بالا داد و دست چانیول رو از دور گردنش باز کرد
چانیول: خب باشه اومدم امگای خوشگلی رو که همه دربارش حرف میزنند ببینم
چانیول نیم نگاهی به جیمین انداخت: ولی بدون اغراق اون واقعا زیباست اون پی دی نیم خوب چیزی براتون آورده ها
چان آروم دستش رو روی رون پای جیمین گذاشت که جیمین کمی معذب شد و اخم محوی روی پیشونی کوک شکل گرفت
چان: راستش رو بگو کوک کی اول این امگای خوشگل رو. چشیده؟
جیمین با شنیدن حرف چانیول لپاش قرمز شد و بغض کرد
چانیول: اوممم حتی با فکر کردن به بدنش هم آدم تحریک میشه ولی مطمئنم خودش از اینکه ۷ تا آدم معروف کینگ سایز کردنش کلی لذت برده، مگه نه امگا؟
تیکهی آخر جملهش رو به جیمینی گفت که بزور جلوی ریزش اشک هاش رو گرفته بو.
حرف های مردی که کنارش نشسته بود خیلی براش سنگین و ناراحت کننده بود!
جیمین: این فکر اون هاست؟ فکر میکنند که من هرزم؟ از زیر چند نفر بودن لذت میبرم؟ اما اونا دوست های منن!
چانیول: کوک نظرت چیه این امگای خوشگل رو بدی ما؟ قول میدیم بعد چند روز که حسابی ازش لذت بردیم برش گردونیم
جیمین با شنیدن حرف اون آلفا با ترس سریع روش رو به سمت کوک کرد
جونگکوک با حرف چانیول چشمهاش گرد شد، اون که همچین آدمی نبود! هیچوقت فکر نمیکرد چانیول همچین درخواستی کنه.
نگاه متعجبش به نگاه ملتمس و سرشار از اشک جیمین افتاد که با گاز گرفتن لبش سعی داشت جلوی ریزش اشک هاش رو بگیره. خشمگین شدبه غرورش برخورده بود، اون امگا چی پیش خودش فکر کرده بود؟
فکر میکرد اونها انقدر پست شدن که اون رو برای استفاده به دیگران بدن؟
مگه بهش نگفتن که اون رو دوستشون میدونن و ازش حمایت میکنن؟و چانیول.. اون چطور جرعت کرده بود همچین حرفهای کثیفی رو راجب اون جوجه کوچولوی پاک بزنه؟
سعی کرد جلوی خودش رو بگیره تا به دوست چندین سالش حماه نکنه
نفس عمیقی کشید و سعی کرد لبخند بزنه: داری اشتباه میکنی! جیمین دوست ماست و جز اموالما نیست که بخوایم به بقیه بدیمش!
YOU ARE READING
my big secret
Fantasyنجات پیدا کردن از سیاهی مطلق و آغاز زندگیی جدید زیر سایه چند سلبریتی! زمانی که جیمین، امگای هفده ساله برای نجات خودش از دست خریدار و صاحب جدید و وحشیش، به خونهای پناه میبره که هرگز فکر نمیکنه ممکنه وضعیت رو براش بدتر از قبل بکنه! زندگی کردن با ی...