part 14

854 199 39
                                    

روی مبل نشسته بود و داشت فیلمی و که تهیونگ براش ریخته بود تا در نبودشون حوصلش سر نره رو نگاه میکرد

با دیدن کیس دختر و پسر الفا که نقش اصلی بودن سریع جلوی چشماش و گرفت تا نبینه
اروم دستاش و برداشت ولی با دیدن صحنه ای که دختر و پسر در حال لخت کردن همدیگه ن با وحشت سمت کنترل پرید و تلوزیون و خاموش کرد

این یه صحنه ی کاملا طبیعی توی تموم فیلما بود ولی خب جیمین یه امگای پاک معصوم بود و به دیدن این چیزا عادت نداشت

به ساعت روی دیوار که ساعت ۹ شب رو نشون میداد نگاهی انداخت و پوفی کشید

چند ساعتی میشد که رفته بودن
خودش و رو مبل ولو کرد و گفت: اهههه حوصلم سر رفته پس کی میان؟

با شنیدن صدایی از پشت در خونه با خوشحالی سمت در رفت به امید اینکه اعضا برگشتن

خواست در رو باز کنه که صدای دخترونه ای که از پشت در حرف میزد باعث شد دستش روی دستگیره ی در خشک شه

- مطمئنی مشکلی پیش نمیاد ؟

~ اره من چک کردم اوپا ها کمپانین خونه شون خالی خالیه

و بعد صدای اروم خنده های چند نفر بلند شد
جیمین سریع به خودش جنبید خواست در رو قفل کنه که در باز شد

با باز شدن در تونست دو تا دختر رو ببینه که یکی بتا و دیگری الفا بود و البته یه پسر بتا هم کنارشون بودن

جیمین ترسیده بهشون نگاه کرد

دختر الفا موهای مشکیش و پشت گوشش داد و به امگای لرزون نگاه کرد: دیدید گفتم بوی یه امگا میاد

بتای دختر نگاه چندشی به امگا انداخت: اوپا ها اگه هرزه میخواستن چرا رفتن سراغ یه امگای کثیف؟  رایحه شم که خیلی حال بهم زنه

پسر بتا که بهش میخورد کمتر از ۲۵ سال داشته باشه گفت:  منم درک نمیکنم چرا تا مارو داشتن رفتن سراغ این موش کثیف ولی خب بدن خوبی داره.... فکر نکنم ناراحت شن یه کوچولو از هرزشون لذت ببریم
با پایان حرفش لیسی به لبش زد که باعث شد جیمین کمی به خودش بلرزه با سرعت سمت تلفن بدوه تا به هیونگاش خبر بده بیان نجاتش بدن

نزدیک تلفن بود که موهاش از پشت کشیده شد و روی زمین افتاد
به اون دختر الفا که موهاشو کشیده بود نگاه کرد دختر پوزخند کثیفی بهش زد: مطیع باش امگا و بهمون لذت بده..... همونطور که به اوپا هامون لذت میدادی

صورت جیمین از اشک خیس شده بود و سعی داشت دوباره فرار کنه و به هیونگاش خبر بده که دوباره موهاش کشیده شد و روی یکی از صندلی های اشپز خونه پرت شد

دختر بتا که تا الان ساکت وایستاده بود و با موهای نارنجیش که ریشه هاش مشکی شده بودن بازی میکرد سمت جیمین رفت و محکم روی صندلی نگهش داشت

my big secretWhere stories live. Discover now