part 16

860 193 69
                                    

با صدای محکم بسته شدن در جیمین به عقب برگشت و به در ورودی نگاه کرد
اروم رو شونه ی ته زد: ته ته هیونگ

ته دست جیمین رو از شونش کنار زد و شونه ش رو گرفت و سمت تلوزیون چرخوند: یونگی باز عصبانی شده رو در خالی کرده مهم نیست نگاه کن ببین چه دختره نازه الهی چقدر برا الفا بودن خوشگله

جیمین نگاهش به هوسوک افتاد که یه چشمش به ته و یه چشمش به دختر مو قهوه ای داخل فیلم بود که تهیونگ در حال تعریف کردن ازش بود و از حرص و عصبانیت هر لحظه ممکن بود تهیونگ رو به قتل برسونه

اب دهنش و نامحسوس قورت داد و نگاهش رو از بتای عصبانی گرفت و اروم با خودش زمزمه کرد : فکر میکردم کسایی که حامله میشن صافت میشن چرا هوپی هیونگ ترسناک شده؟

هوپی با نگاهش داشت تهیونگ رو تیر بارون میکرد
اون بتای احمق چطور جرعت میکرد با چشمای قلبیش به اون دختر نگاه کنه؟
یه نفر هم تند تند داشت زنگ کوفتی رو میزد و هیچ کدوم از اون تن لشا حاصر نمیشد در رو باز کنه
اون دختره ی زشت الفا چی داشت که همه مجذوبش شده بودن؟

زنگ در کلافش کرده بود پس به شونه های تهیونگ چندتا ضربه ی نه چندان اروم زد: پاشو زنگ میزنن

تهیونگ بدون اینکه نگاهش و از تلوزیون بگیره گفت: خب برو در رو باز کن

هوسوک بهت زده گفت: من حامله م

تهیونگ : بچه ی فیل که نیست یه توله گرگ چند روزه است

هوسوک با حرص از رو مبل بلند شد و سمت در رفت
با دیدن شخص پشت در هینی کشید و دستش و رو قلبش گذاشت: اوا خاک تو سرم

بار دیگه شخص رو به روش رو برانداز کرد : یونگی این چه سر و وضعیه؟ خاک تو سرم این سینه ها چی میگن؟ موهات و چیکار کردی؟ خیر سرت الفایی

هوسوک با وحشت دست دختر رو گرفت و بر انداز کرد : پشمات کووووو؟ دستات چرا انقدر ظریف شده؟

دختر بتا هر لحظه ممکن بود کنترلش و از دست بده و با پاش یه لگد محکم مهمون تخمای اون بتای باردار و رو عصاب رو به روش بکنه حیف یونگی بهش هشدار داده بود ادم باشه

یونگی ماشین و پارک کرد و سمت خونه رفت

با اومدن یونگی هوسوک با ترس دست دختر رو ول کرد و با بهت نگاهی به یونگی انداخت و بعد نگاهش رو به دختری که کپی برابر اصل از یونگی بود البته ورژن دخترش داد 

با بهت به اون دو نگاه میکرد و نزدیک بود پس بیوفته که یونگی سری شونه ش رو گرفت : بیا بریم تو توضیح میدم
بعد از اتمام حرفش شونه های هوسوک و گرفت و همونطور که سمت هال هلش میداد به یونجی گفت که بیاد تو

جیمین با شنیدن قدم هایی که سمت مبل میومد گفت : کی بود هیونگی؟

برگشت که با دیدن دختری که خیلی شبیه هیونگ گربه ایش بود هین ارومی کشید و نگاه سوالیش رو به یونگی داد

my big secretWhere stories live. Discover now