part 37

1.3K 194 23
                                    

+دکتر .. دکتر حالش چطور؟

&شما چه نسبتی باهاشون دارین ...

×ما ...
=دوستای نزدیکشیم

×"نگاهی چپی به هوسوک انداخت و بعد دوباره نگاهمو دادم به دکتر و منتظر شدم جواب بده"

&دوست شما مقدار زیاد دارو آرام بخش مصرف کرده و خوب این حجم از دارو درست مثله خودکشی میمونه علاوه بر اون س شونم ضربه خورده که چیزه مهمی نیست فقط به خاطر شستشوی معده که انجام شده تا یه مدت فقط سوپ و غذای های مایع بخورن و به خاطر ضربه ای که به سرشکن وارد شده تا یه مدت سرگیجه و حالت تهوع دارن که اونم عادیه ... در کل وضعیتشون پایدار و بعد از تموم شدن سرمشون مرخص میشن...

+میتونیم ... میتونیم ببینیمش‌.؟

&بله به هوش اومدن فقط زیاد ازش حرف نکشین چون به خاطر شست‌وشو یکم اذیت میشن ...
+بله مرسی

&ام فقط یه‌سری....

=یه نگاه عاقل اندر سفیهانه به اون دوتا که شیرجه زدن تو اتاق انداخت و رومو کردم سمت دکتر ...

=بفرمایید مشکل هست

&خیر فقط یه سری دارو هست که باید تهیه کنید برای مداوا کردن زخم های گلو ...

=هوف بله برین من تهیه میکنم ...

...
.
+"بالا سرش نشسته بودیم یه نگاه به تهیونگ کردم و دوباره یه نگاه به جیمین و آروم بهش گفتم "

+مگه دکتر نگفت به هوش اومده ..

×چرا ..

+پس چر....

-میشه خفه شین ...

×جیمین .. جیمین حالت خوبه ...

-فقط دهاناتونو ببندین

+ولی ...

-خستم آنقدر درکش سخته براتون.

×"با اشاره بهش فهموندم که خونه باهاش صحبت میکنیم'

+باشه ... استراحت کن .. سورومت که تموم شد .. برمیگردیم خونه ..

-خیلی خوب ... حالا دیگه با عموم بای بای کنید و گمشید بیرون

×جیمین ولی واق....

-تهیونگ ... لطفا الان وقتش نیست ... من خیلی خستم ..
....

ღ⦳ᴡʀᴏɴɢ (ᴠᴍɪɴᴋᴏᴏᴋ)ღ⦳Where stories live. Discover now