last part

2.3K 210 21
                                    

-تهیونگ ...
×جانم عزیزم ..
-..... بقیه کجان حالشون خوبه؟
×نامجون و جین با یونگی هوسوک برگشتن واشنگتن تا به به سری کارا رسیده گی کنن ...
-جونگمین هیونگ چی؟..
×اونم حالش خوبه رفته پیشه پدرت ...
-پس ... پس چرا منو با خودش نبرد ...
×بهمون گفت وقتی بهتر شدی ببریمت پیششون ...
-ولی من نمیخوام با شم....
×جیمین ...
-خیله خوب...
×"دستشو گرفتم تو دستم و با پشت دستم نوازشش کردم " لطفا با خودت و ما اینجوری نکن تو تمام چیزی هستی که منو کوک از این دنیا میخوایم ما خیلی دوست داریم قبول دارم تو گذشت اشتباهات خیلی زیاد و غیر فابل جبران انجام دادیم و کارایی که من کردم ..... من متاسفم عشقم ... و من واقعا دوست دارم ‌‌...
-تهیونگ میش....
×باشه باشه میرم بیرون ... ببخشید
-"دستشو که تو دستام بود محکمتر گرفتم که با تعجب نگام کرد" میخواستم بگم میشه بغلم کنی که دیدم میخوای بری بیرون اشکال نداره برو "دستشو ول کردم و پوزخند محوی زدم و ریز ریز خندیدم"
×... هعی باش .... صبر کنننننن چی گفتیییی آلانین
-یه بار گفتم باید میشنیدی ...
×تو ... از من ... میخوام بغلت کنم ...
-"با حس کردن بغص تو صداش سریع برگشتم سمتش و نگاش کردم که داشتم اشک می‌ریخت... او خدای من"
-هی هی تهیونگ گریه نکن
×یعنی الان بغلت کنم پسم نمیزنی ...
-تهیونگ به هردوتون گفتم من دوستون داشتم و دارم ولی اون حس ترسه درونم اجازه نمی‌داد و غروری که دوباره ساخته بودم .... و گرنه حسه من بیشتر از حس شما نباشه کمترم نیست ...
×"سریع سمتش رفتم و بغلش کردم و سرشو گذاشتم رو سینم و چندبار موهاش بوس کردم"
×خیلی دوست دارم جیمین ...
+اههه هارتم بروکن شد ...
-"خنده ریزی کردم و اون یکی دستم و باز گذاشتم " با این تخت به این بزرگی که برام گرفتین .... نظرتون چیه یه بغل مهمونتون کنم
+چ..چی؟ ....تهیونگ ..در.‌درست ..شنیدم .
-به خدا بغص کنی بخوای گریه کنی تو بغلم رات نمیدم ..
-تهیونگ عزیزم بیا اینجا .."با دست به بازوی سمت راستم که بازش گذاشته بودم اشاره کردم که تهیونگ کفشاش در آوردم و اومد رو تخت سرشو گذاشتم رو سینم منم دستمو انداختم دورش " تا سه میشناسم اگه اون شخص نیومد اینج...
-"با حس پریدن کسی رو تخت و پرت کردن خودش روم سریع برگشتم سمت چپم و نگاه کردم که دیدم کوک سرشو گذاشته رو سینم و چشماشو بسته ... "
+باورم نمیشه به آرزوم رسیدم ...
×منم باورم نمیشه که آلان تو آغوش کسیم که فکر میکردم تا یه تیر تو قلبم خالی نکنه نمیبخشم...
-تهیونگ ...
×جانه دلم ..
-من حتی یه بارم به کشتنتون فکرم نکردم..
×"سرمو گرفتم بالا و تو چشماش نگاه کردم" جدی؟
-اهوم ... فقط وقتی شنیدم عاشقم شدین و بعد اون مرگه الکیم داغون شدین تصمیم گرفتم با نشون دادن خودم تو اون مهمونی و دوری ازتون زجر تون بدم ..
+و اینم بگم که بیب تو موفق شدی ...
-من واقعا فکر نمی‌کردم اینجوری بشه و حال تو بد بشه کوک .. من نمیخواستم ...
×شیشش ...‌ تو این حقو داشتی ..
+انقدر مهربون نباششششششش ....
-"خنده ی ریزی کردم " بسه دیگه حرف زدن بیاین بخوابیم که این چند وقت درست حسابی نخوابیدم ...
×باش... وایسااااا
-یه خدا چی شده ؟
×نکن اون حرفی که جونگ سوک زده واقعی باشه ...
-جونگ سوک که حرف زیاد زد کدومش دقیقا ..
+اون ... اون جایی... که گفت ... بهت تجا....
-شیشش به موقعه رسیدین فقط در حد چند تا کبودی رو گردنم بود همین ...
×"سرمو تو بغلش گم کردم و آروم اولین اشک از گوشه چشمام ریخت"
+متاسفیم جیمین نتونستیم ازت محافظت کن...
-"انگشت اشاره رو گذاشتم رو لبش " نه کوک لطفا بیا از این به بعد از این کلمه استفاده نکنیم باشه ... با توام هستم ته لباسمو خیس نکن ...
×هه باشه ...
-بیاین فقط بخوابیم ...
×"باشه آرومی گفتم و سرمو دوباره برگردوندم رو سینش و آروم به ضربان‌های قلبش گوش کردم "
+"دستمو دور کمرش حلقه کردم و محکم تر بهش چسبیدم ... هنوز باورم نمیشد که اون اینجاست ... بین اغوشمون " ....
×"همه ی اینا از یه اشتباه شروع شد اشتباهی تلخ ناگوار و دردناک .... ولی اون الان اینجاست و این تنها چیزی که الان بهش فکر میکنم "
-"دوستون دارم"
×"دوستون دارم"
+"دوستون دارم"

پایان

ادامه دارد....
(پایان فصل اول)

‌..................................................................

اینم از این پارت ... امیداورم از داستانم لذت کافی رو برده باشید * خلاصه منتظر فصل دوم با کلی هیجان باشید.

ღ⦳ᴡʀᴏɴɢ (ᴠᴍɪɴᴋᴏᴏᴋ)ღ⦳Where stories live. Discover now