*امروز تولدش بود ولی بخاطر اینکه با کامپیوتر آقای کیم پورن دیده بود تنبیه شده بود..آخه اون از کجا میدونست کامپیوترش مستقیما به بلندگو وصله و همه قراره صدای ویدیوی پلی شده رو بشنون؟ خانم لی کامپیوتر توی اتاق رو گرفته بود و شوگا فیلم جدید بازی کرده بود..تنها راهش همین بود..توی اتاق نشسته بود و زانو هاشو بغل کرده بود..دلش میخواست امروز بره بیرون ولی اجازه نداشت..سومین اومد پیشش.*
سومین : تو خودتی
هوسوک : از صبح سوهو و ووجین و یوگیوم هزاربار مسخرم کردن.
سومین : چون احمقی.هوسوک آخه کدوم آدم عاقلی همچین کاری میکنه؟
هوسوک : اون فیلم همین امروز اومده بود بیرون.باید حتما میدیدمش.
سومین : تو درست نمیشی.
هوسوک : حالا هم اجازه ندارم برم بیرون..من به سن قانونی رسیدم.اخه چرا بقیه باید اجازه خروج از این جهنم رو بدن؟
سومین : توکه قوانینو میدونی..تا وقتی یه شغلی پیدا نکنی که درآمد ثابت داشته باشه و بتونی باهاش یه خونه بگیری،باید برای ورود و خروجت از این..جهنم،اجازه بگیری.
هوسوک : ولی آخه...نونا.تو هیچ نظری نداری که بتونم برم بیرون؟
سومین : نه..بشین همینجا
ولی آخه...
*با صدای پیامک گوشیش ساکت شد و جواب شوگا رو داد.*
سومین : همون بود؟
هوسوک : اره..خودش بود.
.
*توی حیاط نشسته بود و داشت به بچه هایی که والیبال بازی میکردن نگاه میکرد..سومین اومد آب بخوره.*
سومین : چرا توهم نمیای بازی کنی؟
هوسوک : نمیخوام..همشون یجوری نگام میکنن.
سومین : باشه..
هوسوک : هی نونا
سومین : بله؟
هوسوک میتونم لباس دوستتو قرض بگیرم؟
سومین : چی؟
هوسوک : هوا کم کم داره تاریک میشه
سومین : خب؟
هوسوک : اگه لباس دوستت رو بپوشم کسی نمیشناستم..همه فکر میکنن اونه که داره میره بیرون.
سومین : بالاخره که میفهمن.. بعدش تنبیهت دوبرابر میشه.
هوسوک : ولی آخه امروز تولدمه..نونااا واقعا میخوای تو روز تولدم ناراحت بشینم یه گوشه؟
*لباشو جلو داد..هروقت یه چیزی میخواست اینکارو میکرد..البته همیشه رو سومین اثر میذاشت.*
سومین : خیلخب.
.
.
*بالاخره خودشو به خیابون رسوند و لباسای اون پسر رو دراورد و بعد از تا کردنش توی کولیش گذاشت..دلش میخواست به شوگا پیام بده ولی اون بهش گفته بود شیطونی نکنه. به کاری که هوسوک کرده بود چی میگفتن؟ دقیقا شیطونی.پس بیخیال شد و به قدم زدن ادامه داد..چند مرد میانسال مست بهش برخورد کردن.*
+ هی پسر مواظب باش
هوسوک : من باید مواظب باشم؟
*یکیشون هوسوک رو هل داد*
× با بزرگترت اینجوری صحبت میکنی؟ اصلا حیا و خجالت داری؟
*اصلا حوصله دردسر نداشت..تعظیم طولانی کرد و همونطور که خم بود شروع کرد به حرف زدن.*
هوسوک : معذرت میخوام..باید حواسم میبود.
*بدون اینکه چیزی بگن رد شدن و رفتن..هوسوک به جایی که اونا ازش اومده بودن نگاه کرد.*
(بیخیال هوسوکی..امروز تولدته چرا یکم الکل نمیخوری؟)
*وارد بار شد و یه مشروب ضعیف سفارش داد.*
YOU ARE READING
my favorite porn star ( Yoonseok )
Fanfictionبا اسمی که کارگردان گفت تنش لرزید.. + من باید با شوگا پورن بازی کنم؟ 「 هوسوک پسری که تو بچگی یتیم شده بود و توی پرورشگاه بزرگ شده بود،اتفاقی توی کافهی محبوبش پورن استار مورد علاقشو ملاقات میکنه.اگه میدونست این ملاقات زندگیشو کاملا تغییر میده،بازم ب...