Part 20

111 11 0
                                    

هوسوک: سومین گفت بیای اینجا؟
شوگا: درواقع من ازش خواستم که ببینمت
هوسوک: که چی بشه؟
شوگا: هوسوکا، دلم برات تنگ شده بود. الان بیشتر از دو هفته از اون اتفاق افتاده بود.
هوسوک: اقای مین! من اونشب بهتون نگفتم ولی...کارتون اشتباه بود که اونو به من گفتید.
شوگا: چرا یهو رسمی حرف میزنی؟
هوسوک: به نظرم بهتره که دیگه وقتتون رو برای یه
طرفدار بی ارزش مثل من هدر ندین.
شوگا: چی داری میگی؟ میگی کارم اشتباه بوده که بهت اعتراف کردم؟
هوسوک: من دیگه میرم.
*از روی صندلی بلند شد*
شوگا: بشین.
*صداش جدی بود و اخم ریزی روی صورتش بود که هوسوک رو مجبور کرد دوباره روی صندلیش بشینه.*
شوگا: اون دختره رو مخه ولی یه چیزایی بهم گفت که به دردم خورد
هوسوک: منظورتون سومین نونامه؟ اون اصلا رو مخ
نیست. لطفا درست صحبت کنید.
شوگا: باشه باشه. نونات.. بهم گفت تو از اول روم کراش داشتی
هوسوک: اونـ..
شوگا: درسته؟
*هوسوک سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت.*
شوگا: پس چرا ازم دوری کردی؟
*هنوزم سرش پایین بود و سکوت کرده بود*
شوگا: هوسوک
*از روی میز دست هوسوک رو گرفت*
شوگا: اگه سومین درست میگه...چرا ازم دوری میکنی؟
وقتی هم من تورو دوست دارم و هم تو منو دوست
داری..پس چـ..
هوسوک: چون تو معروفی
شوگا: چی؟
هوسوک: دلم نمیخواد فقط بخاطر قرار گذاشتن با یه ادم معروف کل زندگیم مردم ازم متنفر باشن.. فقط بخاطر اینکه با ارتیست مورد علاقشون قرار میذارم.. و همینطور نمیخوام برای تو دردسر بشه.
شوگا: فقط بخاطر همین؟
*سرشو به معنی اره تکون داد*
شوگا: چرا از اول بهم نگفتی؟
هوسوک: چه فرقی داره؟
شوگا: فرقش اینه که اینهمه وقت ازت دور نمیموندم..
هوسوک: نونام کجاست؟ رفت؟
شوگا: اره. چرا؟
هوسوک: پس منم میرم
شوگا: هوسوک بشین، چرا ازم فرار میکنی؟
هوسوک: چرا بمونم؟
شوگا: داریم باهمدیگه حرف میزنیم، کار زشتی نیست که وسط بحث پاشی بری؟
هوسوک: حرفامون تموم شد دیگه
شوگا: نمیخوای چیزی سفارش بدی
هوسوک: نه
شوگا: هوسوک
هوسوک: شما سفارش بدید اگر چیزی میخواین
شوگا: باز دوباره رسمی شدی؟ بخیال شو دیگه
..هوسوک: یه کیک شکلاتی میخوام...لطفا
شوگا: همین؟
.هوسوک: اره
.
.
شوگا: برسونمت؟
هوسوک: خودم میرم
شوگا: دوره ها
هوسوک: مشکلی نیست
*خواست از خیابون رد بشه که شوگا دستشو گرفت و کشیدش سمت ماشین، در ماشین رو باز کرد.*
شوگا: بشین
*هوسوک ساکت موند و نشست*
هوسوک: لازم نبود برسونیم
شوگا: مشکلی ندارم
*یه کوچه قبل از پرورشگاه ماشین رو نگه داشت*
شوگا: عین همیشه همینجا پیاده میشی، درسته؟
*هوسوک سرشو تکون داد و خواست پیاده بشه که شوگا دستشو گرفت*
*به سمتش برگشت*
هوسوک: بله؟
*اروم صورتشو به صورت هوسوک نزدیک کرد و گونشو بوسید*
شوگا: بهم شانسی نمیدی؟ بیخیال رسانه ها شو. یه شانس به خودم بده.
هوسوک:...درموردش فکر میکنم
شوگا: میتونم قبلش یه پیش امید داشته باشم؟
هوسوک: یعنی چی؟
شوگا: یه چیزی که بهم امید بده که قبول میکنی..
هوسوک: مثال چ-..
*صورتشو به صورت هوسوک نزدیک کرد و اروم و سطحی لباشو به مدت چند ثانیه بوسید.*
شوگا: مثلا این؟
*گونه های هوسوک سرخ شدن و بلافاصله از ماشین پیاده شد*
----------------------------------------------------------
جین: پس دیگه بارتو بستی اره؟
شوگا: مطمئنم ایندفعه قبول میکنه. *پوزخند*
جین: چجوری با وجدانت کنار میای؟
شوگا: به راحتی.. من مقصر نیستم. مقصر اونایین که بهم اعتماد میکنن
جین: میتونی انقدر عوضی نباشی؟
شوگا: چرا انقدر با این قضیه مشکل داری؟
جین: چون میدونم چقدر کار مزخرفیه، که از اعتماد یکی سو استفاده کنی
شوگا: گوش کن من میدونم دلیلش چیه، ولی به روت نمیارم. پس بهتره توهم دهنتو ببندی و انقدر رو مخم راه نری... بازیتو کن. نوبت توعه
*جین با غضب نگاهش کرد. با چوب ضربه‌ی محکمی به توپ زد، انگار میخواسته کل حرصشو سر توپ خالی کنه.*
*شوگا وقتی دید جین عصبی شده نفس عمیقی کشید و خواست بحث رو عوض کنه*
شوگا: از تهیونگ چخبر؟ با دبیرستان جدیدش کنار اومده؟
جین: اون هیچوقت با هیچی کنار نمیاد. حتی یدونه دوست هم نداره
شوگا: برعکس تو، اون با هیچکس زود صمیمی نمیشه مگه نه؟
.جین: اون فقط...زیادی خجالتیه
شوگا: وقتی بره دانشگاه بهتر میشه.. تصمیم گرفته میخوادچیکار کنه؟
جین: نه هنوز. شاید بره بازیگری شاید هم کارگردانی
شوگا: بازیگری؟؟ برای ادمی به کم حرفی اون، اصلا رشته‌یمناسبی نیست
جین: میذارم خودش تصمیم بگیره. نمیخوام تو کارش دخالت کنم..

my favorite porn star ( Yoonseok )Where stories live. Discover now