Part 13

236 37 7
                                    

( دوست؟ سنجابک؟ از کی تاحالا کسی منو
اینطوری صدا میکنه؟ اسمیه که طرفدارام بهم دادن؟ ولی احساس میکنم قبلا زیاد شنیدمش..اگه طرفدارم بود چرا باید بلاکم کنه؟ اگه دوستم بود..نباید شمارشو داشته باشم؟ )
*جونگکوک اومد و کنارش نشست*
جونگکوک : هیونگ یه خبر خوب برات دارم..
هوسوک : چیشده؟
جونگکوک : فیلمی که بازی کردی..فقط با گذشت سه روز نزدیک سی میلیون لایک و ویو داشته.
هوسوک : دقیقا چقدر؟
جونگکوک : دقیقا.. ۲۶٫۴۹۶٫۳۵۱ لایک و ۲۹٫۶۹۳٫۷۲۵ ویو
هوسوک : اوه..این حتما خبر خیلی خوبی بود
جونگکوک : هیونگ این میشه بیشتر از نصف جمعیت
کره..طبیعتا الان باید خوشحال باشی
هوسوک : جدی؟ خب ببخشید..من خیلی خوشحالم که بیشتر از نصف جمعیت کره منو زیر اون مرتیکه عوضی دیدن..
جونگکوک : هیونگ این یعنی موفقیت،متوجه‌ای؟ میدونی چقدر پول گیرت میاد؟
هوسوو :جونگکوکا ! تاحالا یه ادم معروف دیدی که توی یه خونه اجاره‌ای زندگی کنه و پول اجارشو به زور دربیاره؟
جونگکوک : تو توی پنت هوس زندگی میکنی
هوسوک : بخش اجاره‌ای رو متوجه نشدی؟
جونگکوک : خب..تو میخواستی با تلاش های خودت به موفقیت برسی نه اینکه یه نفر دیگه برات خونه بگیره
هوسوک : نه حقیقتش.من به همه همینجوری گفتم ولی در اصل..اونا گفتن به من پول و ماشین و امکانات میدن،ولی قبول نکردم چون اگه قبول میکردم اونموقع دیگه نمیتونستم بهشون بگم از این فیلمنامه خوشم نمیاد،اونو بازی نمیکنم،اینو دوست ندارم یا اونو نمیخوام.
جونگکوک : قبول نکردی چون میخواستی آزاد باشی؟
هوسوک : اره.
جونگکوک : منطقیه.
هوسوک : خوش بحال تو..هرکاری خودت میخوای میکنی و پول میگیری.
جونگکوک : هیونگ کارگردانی هم سخته.
هوسوک : سخته ولی در حدی نیست که مجبور شی بری زیر یه مرد دیگه
جونگکوک : اره خب..راستی هیونگ کامنتای پست اخرتو دیدی؟
هوسوک : نه..
*گوشیشو برداشت و رفت تو پیج اینستاش و کامنت های پست اخرش رو چک کرد.*
{ اوپا تو واقعا جذابی.}
{ اوپا فیلمت فوقالعاده بود.}
{ جِی حتی به عنوان باتم هم جذابه.}
{ میتونم یه فیلم دیگه از شما دوتا باهمدیگه داشته باشم؟}
{ تا الان فکر میکردم جِی یه تاپ جذاب باشه ولی الان مطمئن شدم اون یه باتم جذابه.}
{ تمام فیلمای دختر/پسری که ازت دارم رو پاک میکنم..این یدونه فیلم به اندازه همشون راضیم میکنه.}
{ اوپا ازین به بعد فقط گی بازی کن.بیشتر بهت میاد}
*دیگه تحمل خوندنشونو نداشت پس گوشیشو خاموش کرد.*
جونگکوک : میبینی هیونگ؟ همه عاشقش شدن.
هوسوک : از همشون متنفرم.
جونگکوک : راستی هیونگ..احتمالا تو همین چندروز،کارگردان اوه بهت زنگ بزنه.
هوسوک : چرا؟
جونگکوک : چون میخواد قسمت دوم فیلم هم بازی کنید.
هوسوک : پس هرچه زودتر زنگ بزنه به نفع خودشه..اینجوری فوش های کمتری توی ذهنم دارم.
جونگکوک : بیخیال.طرفدارات عاشقشن.
هوسوک : ذره‌ای برام اهمیت نداره..تو متوجه نیستی
جونگکوک..من دوتا مشکل خیلی اساسی با اون فیلمنامه دارم... ۱.من توش باتمم؛ ۲.اون لعنتی‌ای که قراره منو به فاک بده فاکینگ جانگه..
جونگکوک : باشه متوجه شدم..
(ولی من میدونم به هرحال تو برای بازی کردن اون فیلم راضی میشی.)
----------------------------------------------------------
*با حس سنگینی روی سینش از خواب بیدار شد.*
هوسوک : جونگکوک برو کنار..داری خفم میکنی.
*همزمان که سعی داشت اون جسم سنگین رو از روی
خودش کنار بزنه گفت*
هوسوک : فاک یو..گمشو کنار
جونگکوک : اههه
*بلند شد و رفت تو اشپزخونه تا برای خودش و جونگکوک صبحونه درست کنه.*
*بعد از تقریبا یه ربع جونگکوک درحالی که خمیازه میکشید اومد تو اشپزخونه و پشت یکی از صندلی ها نشست.*
جونگکوک : چی میشد اگه میذاشتی یکم بیشتر بخوابم؟
هوسوک : همین که از تخت ننداختمت پایین برو خدا رو شکر کن.
*جونگکوک گوشیشو برداشت و همزمان که داشت باهاش کار میکرد جواب هوسوک رو داد*
جونگکوک : حتما باید اینکـ-...هیونگ!!
*با دادی که جونگکوک زد تقریبا از جاش پرید*
هوسوک : چیشده؟
جونگکوک : این چه توییت فاکی‌ایه؟
هوسوک : اها اون..من بهش میگم استراتژی جلوگیری از حادثه.
جونگکوک : ولی اون بازم بهت زنگ میزنه
هوسوک : میدونم..من فقط اینکارو کردم که وقتی زنگ زد بهش بگم من از قبل تصمیممو گرفتم.
جونگکوک : بالاخره که اون راضیت میکنه؛ پس برای چی انقدر تلاش میکنی؟
هوسوک : تو نمیخوای از خونه‌ی من گم شی بیرون؟
جونگکوک : این طرز رفتار با حرفه‌ای ترین کارگردان
کمپانی درست نیستا!
*اخم مصنوعی کرد*
جونگکوک : باید گزارشتو بدم؟
*هوسوک هم متقابلا اخم کرد و دستاش رو توی سینش به همدیگه قفل کرد*
هوسوک : منم باید گزارش بدم که دیشب رو خونه‌ی یه بازیگر بیچاره خوابیدی و معلوم نیست تو عالم مستی چه بلاهایی سرش اوردی؟
*جونگکوک ناخودآگاه اخماش باز شد و با چشم های درشت بهش نگاه کرد*
جونگکوک : هیونگ من هیچوقت تو مستی با کسی سکس نمیکنم..مخصوصا اگر اون آدم یکی از دوستام باشه؛ چون اینجوری رابطمون خراب میشه.
هوسوک : میدونم تو هیچوقت اینکارو نمیکنی
*زیر لب زمزمه کرد*
هوسوک : تو که مین یونگی نیستی !

--------------------------------------------------------------تهیونگ : هیونگ دیشب خیلی دیر اومدی خونه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

--------------------------------------------------------------
تهیونگ : هیونگ دیشب خیلی دیر اومدی خونه..نگرانت شدم.
جین : تقریبا ساعت ۴ رسیدم..میدونی که آخر هفتس..کلاب خیلی شلوغه.
تهیونگ : میدونم..صبحونه تا ۵ دقیقه دیگه حاضره
جین : باشه
تهیونگ : راستی هیونگ..یه کارگردان جدید پیدا کردم برای کارآموزی.راستش استادم بهم معرفیش کرد..میگن خیلی خِبرَس.اسمشو که تو گوگل زدم صدتا مقاله درموردش اومد
جین : خب این خیلی خوبه
تهیونگ : استادم گفت باهاش صحبت کرده..دوشنبه ساعت ۱۰ صبح باید برم پیشش
جین : تو خونش؟
تهیونگ : نمیدونم..گفت تا اون موقع خبر میده
جین : ته‌ته..خیلی مراقب باش.تو خیلی سادهای نمیخوام اتفاقی برات بیافته.
تهیونگ : حواسم هست هیونگ...صبحونه حاضره..
_________________________________________
از پارت های بعد قراره چیزهای جدیدی از هوسوک ببینید که شاید براتون غیر قابل باور باشه.
ووت و کامنت یادتون نره :)♥︎

my favorite porn star ( Yoonseok )Where stories live. Discover now