10ᵛᵏᵒᵒᵏ-ᵏᵒᵒᵏᵛ

1.7K 187 15
                                    

داخل کافه تریا نشسته بود که با ویبره رفتن گوشیش، پیامی که براش اومد رو باز کرد و جرعه آخر قهوه‌ش رو نوشید.


بعد خوندن پیام، گوشیش رو داخل جیبش برگردوند و به طرف آسانسور حرکت کرد. باید زودتر برای دیدنش آماده می‌شد، کمتر از یک ساعت دیگه باید با رئیس کمپانی ملاقات می‌کرد، این حتما موقعیت بزرگی برای اون بود!


با گاز گرفتن لب پایینش سعی در جمع کردن لبخندش داشت، موهاش رو داخل آینه مرتب کرد و با رسیدن به طبقه مورد نظرش، به طرف اتاقش رفت.


رمز رو وارد کرد و می‌خواست نفس عمیقی بکشه که با دیدن کسی داخل اتاقش، تمام حس‌های خوبش پرکشیدن و جاشون رو به خشم دادن.


اون مرد با دیدن شخصی که منتظرش بود، از روی مبل وسط اتاق بلند شد و همین طور که دست‌هاش رو داخل جیبش فرو می‌برد، به مرد رو به روش لبخند زد.


-به به بالاخره تشرف آوردید جناب!


نگاهش رو روی مخرب اعصابش گردوند و با قدم‌هایی که عصبانیت داخلش مشهود بود، به طرفش برداشت و یقه‌ش رو بین مشتش گرفت.


-اینجا چه غلطی می‌کنی عوضی! درامای اون روزت کافی نبود؟! باز می‌خوای چه بازی‌ای راه بندازی؟! اصلا کی تویِ بی‌خانمان رو اینجا راه داده؟! بگو چی می‌خوای!


نگاهش رو با یک پوزخند رو اعصاب، روی مرد گردوند و نگاهش رو داخل چشم‌های تیره رو به روش قفل کرد.


-البته فکر نکنم چیزی جز پول بخوای! با این سر و وضعی که تو داری بیشتر از یک گدا نیستی!


تکخندی از حرف پسر زد؛ درسته کمی لباس‌هاش خاکی و موهاش شلخته به بالا فرستاده شده بودن، ولی دلیل هم نمی‌شد بهش بگه گدا!


دست‌هاش رو از داخل جیب‌هاش بیرون کشید و روی دست‌های پسر گذاشت.


-فکر کنم بهتره خونسردی خودت رو حفظ کنی، مثلا قراره جناب پارک بیان اینجا!


اخم‌هاش رو بیشتر توی هم کشید و دستش رو از دست‌های مرد جدا کرد.


-این رو از کجا می‌دونی؟! همین چند دقیقه پیش خبرش بهم رسید! تو چطور انقدر زود از این موضوع باخبـ...


ولی هنوز حرفش تموم نشده بود که در باز شد و کسی با صدای بلندی وارد اتاق شد.


-هی پسر! تو کی رسیدی؟!


با شنیدن صدای کسی که وارد اتاقش شده بود، به سرعت روی پاشنه پاش چرخید و تعظیم کرد.


-سای‌شی خیلی خوش اومدید. چرا خبر ندادید که دارید میاید اینجـ...


همین طور که درحال بیان کلماتش بود، سرش رو بالا آورد که با صحنه‌ی رو به روش، از تعجب چشم‌هاش به بزرگترین حد خودشون رسیدن.

⌠ Sex Therapist⌡ ᵛᵏᵒᵒᵏ-ᵏᵒᵒᵏᵛWhere stories live. Discover now