«پارت13:مرد من»

7 1 0
                                    


Laugh & the world laughs with you

Weep &you weep alone.

For the brave old earth must borrow its mirth

But has trouble enough of its own!

Pov:jk

یه آه کشیدم و به تخته خیره شدم خداروشکر که دیگه حداقل سر کلاس اون پسره چسبناک مشکوک و نمیبینم.
پسری که بهش میگفتن استاد فکر نمیکنم تفاوت سنی زیادی با ما داشته باشه ،همین که از راه رسید روی تخته نوشت :«از همه خواستن ها بیزارم وچه بی رحمانه وجودم را در برمیگیرند و هرروز سخت‌تر از دیروز دچار میشوم.»

نمیفهمیدم چرا باید همچین جمله ای رو بنویسه مگه اینکه استاد مجسمه گرمون شاعرم باشه!
از قیافه بقیه بچه ها معلوم بود اونهام چیزی نفهمیدن ....
وقتی برگشت براندازش کردم پیرهن شلوار مشکی عینک با فریم مشکی روی صورتش با پوست به شدت سفیدش تضاد جالبی ساخته بود موهای بلوندش نشون از اون داشت که اروپاییه مطمعنا که از اونا نیست ولی بی شباهت هم نمیومد....
بیشتر شبیه خواننده ها و افرادی مشهوری بود که مردم تمام درامدشون رو میدن تا روی پرده سینما یا تو کلاب ها ببیننش تا یه استاد ساده....
شاید برا همین بود که تا روش و به سمتمون برگردوند نصف کلاس از حال رفت!
البالو گیلاس هارو از چشای لیز میشد چید!!
جوری دستاشون و زیر گونه هاشون گذاشته بودن و تا کمر روی میز تحریراشون خم شده بودن که ادم حس میکرد با اله یونان قدیم روبرو شدن.
_ام هیچکدومتون خواسته ای تو زندگی دارید?
فکر کردم داد بزنم من ,من کلی خواسته نرسیده دارم و یکی شونو براش از نظر بگذرونم با خودم پوزخند زدم و گفتم اینم احتمالا یکی مثل بقیه است!
_بله استاد ,من خواسته ام اینه که یه مادر بشم.من عاشق بچه هام !!
اینو مینهو گفت
کل کلاس رفت رو هوا از متلک پسرا و خنده دخترا..
استاد پارک با چند ضربه جو رو ساکت کرد
_چه خوب
_شوخیتون گرفته کجای مادرشدن خوبه
_اسمت چیه?
_لیز هستم قربان
_به نظرم دوستت مادر خوبی میشه لیز
همه کلاس با هم فریاد کشیدن;اوووووو
_شما از کجا می‌دونید قربان ؟
_مادر بودن شجاعت میخواد همون چیزی که این دختر داره .شجاعت اینو داشت که بین شماها از خواسته اش حرف بزنه با اینکه میدونست احتمالا مسخره اش میکنید!
_فکر نکنم قربان ,شاید فقط عاشق شده و تا مرحله‌ ی مادر بودن تو ذهنش توهم زده!
_عشق....بگو ببینم لیز تو از عشق چی میدونی؟
چرا فکر میکنی عشق برای بچه دارشدنش ربط به این مساعل داره؟
_خب قربان شما خودت تصور کن نمیشه که با کسی باشی. که دوسش نداری فقط برای رسیدن به عشق بعدیت یعنی به بچه این دیگه چجورشه تازه وقتی میدونی اون عشق نیست همش درد و زحمته
_عشق یعنی زحمت لیز ,زحمت یعنی مادر ,مادر یعنی عشق
من فقط تماشاگر بودم انگار داشتم فیلم میدیدم اصلا حواسم به اشکهایی که گونهام رو میبوسیدن نبود.
_عشق چه شکلیه بچه ها؟
_ام ,استاد هدفتون از پرسیدن اینهمه سوال درمورد عشق چیه هرچقدرم که رمانتون رمانتیک باشه صحبت درموردش ادم و خسته میکنه ,عشق چیز به درد نخوریه یه مدت هورمونات کار میکنه و خلاص‌...!
همه شروع کردن به دست زدن.
یکی از پشت سرش داد زد
_تازه اگه همون هورموناشم درست کار کنن کم نیستن ادمای دروغ گو که میگن عاشقن!
و همه تایید کردن.
باید اعتراف کنم از روز اولی که به این کلاس ملحق شدم اولین بار بود که میدیدم جمع اینقد روی چیزی تمرکز گذاشتن.
یعنی این از خصوصیات این کلاس بود یا استادش؟
_اوهوم ,شاید هورموناست شایدم دروغ ولی خب به نظرم همون آدم هم طرف رو دوست نداره که بهش دروغ گفته.
گوشه کتابم رو نگاه کردم نا خواسته اولین صفحه کتاب نوشته بودم:
مادر
عشق
اعتماد
دروغ....

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 27, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Pain Where stories live. Discover now