Legacies

𝑷𝒂𝒓𝒕 9

بعد از در زدن و شنیدن جمله "بیا تو" وارد اتاق شدند. نیکلاس و هیونجین قبل از اونا اونجا بودند. به جمع سه نفری اونا ملحق شدند.

نیکلاس اولین نفری بود که به حرف اومد

-خب چیشد؟

-این قتل هم مثل قبلی ها بود ولی هنوز منبع هیچ کدوم رو پیدا نکردیم

-مگه ما توی صلح نیستم پس چطوری این اتفاق ها می افته؟ بابا نمیخوایید با جولیا صحبت کنید؟

-نیاز نیست نگران چیزی باشید.

فلیکس از حرف نیکلاس تعجب کرد پس سعی کرد دلایل خودش رو هم اضافه کنه

-هیون راست میگه. جادوگرا برای گشتن یه خوناشام از معمولی ترین روش یعنی در آوردن قبلش با جادو استفاده میکنن. اما استفاده از این روش شبیه یه جور امضا میمونه.

-حتما تقصیر جادوگر های ولگرده به رابرت سپردم حواسش باشه به زودی پیداشون میکنیم.

فلیکس مطمئن بود یه چیزی هست و رفتار نیکلاس هم مثل همیشه نبود انگار میخواست هرچه زودتر این بحث تموم بشه. اما ترجیح داد تا مطمئن نشدن از اوضاع کاری نکنه بعد از اینکه مطمئن شد میتونست باهاشون در میون بزاره. باید حتما با جویون تماس میگرفت

-ولی بابا کریستوفر الان توی شهر نیست

فلیکس نگاهی به مینهو انداخت که بعد از گفتن این حرف مضطرب به نظر میرسید

لوکاس زودتر از نیک به حرف اومد

-افرادم توی این مدت حواسشون بوده و اثری از برادرش نیست. نیازی نیست نگران باشی حق با نیکه حتما کار جادوگرای ولگرده

جمع برای چند ثانیه توی سکوت فرو رفت تا اینکه هیونجین به حرف اومد

-یعنی...هیاهوی زیاد برای هیچ؟!

مینهو: به همین سادگی نیست. مردم عادی چی؟ اونا رو نمیشه ساکت کرد همین الانم همه اونا میدونن کار جادوگر هاست و مارو واسه رهبری بدمون مقصر میدونن و میگن تقصیر سونگمینه اگه همینطوری پیش بره اوضاع خیلی پیچیده میشه.

فلیکس حرف هاش رو در حالی که چشم های نیکلاوس نگاه میکرد زد

-پس اینطوری هرچه سریع تر باید قاتل هارو پیدا کنیم تا اوضاع از این سخت تر نشده

هیچ چیزی از چشمای مرد معلوم نبود. انگاری حرفی از این راست تر از این توی زندگیش نزده. حرفی هایی هم که امروز رد و بدل شده بود نشون از حل شدن تقریبی ماجرا میداد. اما یه تماس که ضرری نداشت. داشت؟ باید حتما با جویون تماس می‌گرفت.

_________________

چهار نفری توی سالن نشسته بودند. با حرف هایی که امروز زده بودند تا حدودی خیال همه راحت شده بود. اما هنوزم باید قاتل واقعی رو پیدا میکردن تا اسم سونگمین رو از این اتهام پاک کنن.