گام ششم

150 29 4
                                    


استقلال مالی و چالش مرد زندگی

جونگین ذهنش درگیر بود، اونقدر زیاد که تمرکزش رو مختل کرده بود و برای اولین بار بعد چند سال فعالیت هنریش با استرس تعداد چرخشها و قدمهاش رو میشمرد.آشوب ذهنش امانش نمی‌داد و یکی از همون جملات قانون شده هیونگ عزیزش که تو ذهنش با رنگ جیغی بولد شده بود:

« وجود خایه در هر انسانی لازمه، خایه داشتن به جنسیت نیست، چون بعضی مردا ندارنش وبعضی زنا دارن اونم از نوع مرغوبش! حالا که خایه کردی کاری رو شروع کنی پس مسئولیتش رو هم قبول کن حتی اگه باسن مبارکت چاک چاک شه!!!! »

و حالا جونگین به این فکر میکرد که چطور به سهون نشون بده یه پارتنر درست حسابیه که میشه روش حساب کرد و آدم آویزونی نیست. شاید این سوال پیش بیاد که چرا باید اصلا یه همچین موردی ذهن جونگین رو درگیر کنه؟! خب شاید تا الان لازم به ذکر نبوده ولی جونگین اگه پول تو جیبی ماهانه ای که از مامی و ددی جونش میگیره، قطع شه، به طور مفتضحانه ای یه ورشکسته ی فقیر محسوب میشه، گرچه خانواده ی پولدارش خوشحال میشدن تا میتونن لی لی به لالاش بذارن اما جونگین تصمیمشو گرفته بود، باید روی مردونه و باحالش رو به سهون نشون بده، به هر حال جونگین یه بچه نبود، الان یه مرد کامل و بالغ بود با توانایی‌هایی که باید کشف میشد.

دو روز به اجرا مونده بود و برای جلو گیری از هر سانحه و مصدومیت ناخواسته تمریناتشون کم شده بودو همین مشوق جونگین برای شروع یه کار باحال و پولساز بود البته که به صورت پاره وقت!!! ولی کی فکرشو میکرد که پیدا کردنش آنقدر سخت باشه؟!هنوز دو ساعت هم نشده بود که جونگین کاملا نا امید دست به دامن پدر و مادر خونده اش(!)بشه.

_هههههییییییووووونننننگگگگگگ....کمکم کن.... مطمئنم میتونی با اون همه دوست و آشنا یه کاری برام جور کنی...هوووومممم؟..

لبو لوچه آویزون و قیافه ی مظلوم و چشمای براق جونگین  ممکن بود بتونه روی هر جنبنده ای تأثیر بذاره و دلشون رو بلرزونه اما باید گفت بکهیون  یک استثناست.

/ مگه آبرومو از کوچه پیدا کردم؟...تو اونقدر کص دستی که هر کاری بخوای بکنی تهش یا آتش افروزیه یا تخریب اموال غیر که هر دو تاشم جرمه...به کی بگم استخدامت کنه؟....اونجوری خودم شریک جرم محسوب میشم.

جونگین با نق نق ادای گریه کردن درآورد و شونه هاشو جمع کردند بلکه دل بکهیون هیونگ واسه ی نینیش به رحم بیاد.

_تموم سعیمو میکنم هیونگ....قول میدم.

/ دوست داشتم کمکت کنم ولی نمیتونم...پیک موتوری برات خوب بود واسه اولین تجربه کار پاره وقت ولی...نه....تو و موتور ترکیبتون سمه....میزنی ملتو به فنا میدی....نچ...راه نداره...

برای داشتن توWhere stories live. Discover now