ساعت نزدیکای ۴ بود و جنی برعکس لیسا که خور و پف میکرد ،خواب به چشمش نمیومد
کلافه از جاش بلند شد و پتو رو کنار زد ،لب تاپ رو برداشت و رفت طبقه پایین تا لیسا بیدار نشه
بعد از روشن کردن لب تاب وارد فایل دوم شد که اسمی نداشت!
داخل فایل ویدیو های زیادی بود ،شانسی روی یکیشون زد تاریخ ویدیو 25 سپتامبر 2022 بود ولی امروز که 25 سپتامبر! کمی اخم کرد و ویدیو رو پلی کرد بعد از پخش شدن ویدیو دنیا رو روی سرش خراب شد!
°
°
°در حالی که با یه دست چشم راستش رو میمالید و خمیازه میکشید پایین اومد و دید جنی نیست و لب تاپ خورد شده
ترس برش داشت دوید سمت لب تاب حتی فلشم اونجا نبود ،داد زد:
-جنی!جنییییی!!
ولی کسی جواب نداد نشست روی مبل و ناخودآگاه ناخوناش رو جوید که همون لحظه چشمش به چیزی خورد
کارت سفید رنگ رو از روی زمین برداشت و نگاهش کرد ،روش نوشته بود:
این انتخاب خودمه، از سئول برو تا زندگیت جهنم نشده و هیچوقت دنبالم نگرد...خداحافظ
بدون اینکه متوجه بشه اشکاش کارت رو خیس کرده بودن،کارت رو پاره کرد و با پاش میز رو هول داد که باعث شد چپ بشه و هرچی روشه بریزه
نشست روی زمین و سرشو بین دستاش گرفت
نمیدونست چرا یهو غیبش ولی میدونست یچیزی داخل اون لب تاپ بوده°
°
°نگاهش و دور خونه چرخوند و لبخند تلخی زد سمت در رفت و قبل از رفتن نگاه دیگه ای به خانه انداخت و از در بیرون رفت
برای رفتن به بوسان بلیط قطار گرفته بود و ساعت ۸ قطار حرکت میکرد هنوز وقت داشت پس ترجیح داد کمی قدم بزنه
همونطور داشت توی خیابون راه میرفت شماره ی ناشناسی با گوشیش تماس گرفت بادیدن شماره متوجه شد شماره برای کره جنوبی نیست..
برای تایلنده!اخم کمرنگی کرد و جواب داد-الو..؟
-لالیسا مانوبان؟
-ببخشید شما؟
-فلش نابود شده؟
-گفتم شما؟
-جواب سوال منو بده!!
کسی که پشت تلفن بود داد زد و باعث ترس لیسا شد
-کسی اون فلش رو دیده؟؟؟
نمیتونست بگه دیده میترسید پس گفت:
-ک...کدوم فلش...؟
-خودتو به اون راه نزن،با من بازی نکن برات بد تموم میشه
-نابود...شد..شده کسی هم...ندیدتش
بعد از گفتن این جمله صدای بوق مبایل بلند شد ،گوشی رو از گوشش فاصله داد قضیه این فلش چیه !
![](https://img.wattpad.com/cover/325452668-288-k16305.jpg)
ESTÁS LEYENDO
𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
Fanficسکوت شب می تونه دلیلی باشه برای شروع دلتنگی درست از همون لحظه ای كه بدونی شنونده ای نيست برای شنيدن دلتنگی هايت،تمام دلتنگی های من در دو کلمه خلاصه میشه...دوست دارم !؟ شاید اگه این دو کلمه رو به زبون نمیاوردی،من هرشب با چشمایی خیس به یادت نبودم...