سلام توتفرنگیای من)...
میدونید چرا بهتون میگم توتفرنگی؟!
چون من عاشق توتفرنگیمو هر گاز ازش انرژی و حس خوب زیادی وارد رگام میکنه...
و صحبت کردنو نوشتن برای شما همینقدر لذت بخشه))...خب بریم سراغ اصل مطلب...
دربارهی وقفهای که بین اپلود پارتها افتاده توضیح قابل توجیحی ندارم و بهخاطرش متاسفم
درحال حاضر که اینو مینویسم،خیلی مریض شدم و دارم با ویروسی که وارد بدنم شده میجنگم
اما با این حال دارم تلاشمو میکنم که بهترینمو بنویسم
درسته تعداد ووت و ویو ها کمه
اما من برای تک تک نگاهای شما ارزش قائلم و برای کلمه به کلمهای که مینویسم مسئولم(حتی اگر یک نفر اینو میخوند!)ودر اخر متاسفم...
برای وضعیت کشور و ریخته شدن خون جوونا متاسفم...از صمیم قلبم اینو میگم!..
بههرحال ازادی تاوانی داره، ما قراره اینطوری تاوانشو پی بدیم؛با از دست دادن دوستامون،خانوادمون و عزیزامون
تاوان سنگینیه! اما بهاش ازادیه
امیدوارم موفق بشیم و بتونیم جلوی پایمال شدن خون هموطنامونو بگیریم)لطفا مراقب خودتون باشید و از خودتون مراقبت کنید
به زودی پارت جدیدو اپ میکنم و بعد از اون سراغ اصل داستان میریم
ولی اگر فکر میکنید نیازه که بیشتر دربارهی پارتای گذشته صحبت کنیم، بهم بگید که توضیحات بیشتری بدم...دوستون دارم توتفرنگیای من:)!
یه وقتایی میام که اینطوری باهم حرف بزنیم...
YOU ARE READING
But I Love You...
Fanfiction-"لطفا جیمینا..من..من واقعا عاشقتم" جیمین تکخندهای کردو سرشو تکون داد +"نه!اشتباه نکنید جئون شی کسی که اینجا واقعا عاشق بود فقط من بودم تو فقط تظاهر به عاشق بودن میکردی" جونگکوک حرفی نداشت بزنه...چی میخواست بگه؟حق با جیمین بود جونگکوک کسی بود که تر...