پارت 11

289 46 4
                                    

جیمین ¥
جونگ کوک +
تهیونگ $
نامجون ¶
جین ✓
هوسوک =
یونگی #
مین هو &
آی یو ©
جونگ سوک ÷
جی وون £
دونگ ووک @

___________________________________

ادامه فلش بک

یونگی و دونگ ووک جلوی خونه چه عرض کنم عمارت مین وایساده بودن
@ کیتن به نظرت ازم خوششون میاد
# اره اصلا نگران نباش در ضمن بهم نگو کیتن
@ از هدیه چی تیپم چطوره
# همه چی خوبه حالام بیا بریم تو
با هم وارد حیاط شدن و به طرف ساختمون رفتن یونگی که دید ووک هنوز استرس داره دستش رو گرفت و رایحه آرامش بخشش و آزاد کرد
@ ممنون
سری تکون دادم و به سمت مادر و پدر که جلوی در خونه وایساده بودن رفتیم
جلو رفتم و هر دوشون و بغل کردم
دستم و گذاشتم پشت کمر ووک
# خب معرفی میکنم لی دونگ ووک جفت مقدر شدم دوست پسرم و همکارم
دستمو طرف خانواده‌ام گرفتم
# مادر عزیزم خانوم مین جی وون و پدرم مین جونگ سوک
÷ هی بچه پس من چی مادرت که عزیزته جفتت که دوست پسرت پس چرا من شدم فقط پدرت
# اوکی اصلاح میکنم پدر حسودم مین جونگ سوک
÷ یااااا حسود عمته
# بابا عمه من میشه خواهر تو
÷ حال
اومد جواب بده که مادرم دستشو گذاشت رو دهنش
£ بچه بازی بسه نمیبینین مهمون داریم برا من نشستن بحث میکنن
# وایسادیم
£ ها
# دارم میگم نشنستیم وایسادیم
£ یونگ عزیزم انگار دلت برای دمپایی هام تنگ شده
# شوخی کردم اصلاً تا وقتی میشه صحبت کرد چرا خشونت
£ آفرین پسر گلم حالا بکش کنار تا من دامادم و ببینم
@ سلام خوشحالم از آشناییتون خانوم
£ منم همینطور ولی از این به بعد باید بگی مامان
@ چشم مامان
£ خب بیاین بریم داخل خیلی وقته بیرون وایسادیم
رفتیم داخل توی سالن روی مبل جفت جفت نشستیم
£ وای نمیدونی وقتی یونگی گفت جفتم و پیدا کردم اولش زیاد اهمیت ندادم چون یونگی دیگه به فکر جفت مقدر شدش نبود یعنی اینطور نبود که نگشته باشه اتفاقا به خیلی از جاها رفت که شاید جفتش اونجا باشه ولی پیدا نشد گفت دیگه دنبالش نمی‌گردم اون جغتای زیادی رو دیده بود که عاشق هم نبودن ولی بعد از آشنایی با تو خیلی تغییر کرد دیگه همش تو اتاقش نبود و به خودش می‌رسید تا بره بیرون واقعا خوشحالم که همو پیدا کردین
@ ممنونم من بیشتر از شما اینکه دیدمش خوشحالم چون من هیچ خانواده ای ندارم همیشه تنها بودم دیگه داشتم به حدی می‌رسیدم که دارم برای چی زندگی میکنم
# عزیزم آروم باش اون روزا دیگه تموم شده الان با همیم
لبخندی بهم زد و دستم و فشرد
÷ متاسفم به خاطر خانواده ات مارو مثل پدر مادر خودت بدون
@ ولی شما تازه با من آشنا شدین
÷ بچه من تا کسی رو کامل نشناسم باهاش گرم نمی‌گیرم و همینطور پسرمم نمیزارم باهاش باشه
حالام این حرفا رو ول کن از این به بعد بهم میگی پدر حرفیم نباشه
# راست میگه اون با کسی به زور گرم میگیره ولی اگه بخواد صمیمی بشه همیشه آدمای درستی پیدا می‌کنه و همیشه هواشو داره
@ چشم پدر
÷ آفرین حالام پاشین بریم غذا بخوریم که روده کوچیکه روده بزرگه رو خورد
£ تو هم دو دقیقه نمیتونی در این خندق و ببندی
÷ آخه عزیزم همش سوخت رفت
£ اره از بسکه از صبح دارشتی جلوی آینه استایل عوض میکردی
÷ یاااا عزیزم آبرومو نبر دیگه حالا بد کردم تیپ زدم
# والا بابا از تو بعیده اگه دست تو باشه با شلوارک میری جلسه
÷ هیییی من کی این کارو کردم
# بزار یاد آوری کنم ماه پیش چون خیلی کار داشتی تو اتاق شخصیت تو شرکت موندی صبح شلوارت روش قهوه ریخته بود و با شلوارک رفتی سر جلسه یا اون موقع که مهمون داشتیم از خواب بیدار شدی با شلوارک راه راه اومدی جلوشون نشستی
÷ یااا حداقل بزار یه روز جلوی پسر جدیدم ابرو داشته باشم بعدشم اونا اومدن خونه ما من چرا آرامش و از خودم سلب کنم الآنم این شلوار ورزشیه پامه مدل شلوار بیرون دوخته شده
@ ههههههه اوه خدای شما خیلی باحالین راه کاراتون عالیه باید ازتون یاد بگیرم
÷ البته با کمال میل بهت یاد میدم تازه یه شلوار نو دیگه هم دارم بیا بدم بپوشی راحت باشی
بابام پاشد و ووک هم پشت سرش رفت
با کف دست زدم رو پیشونیم
# آخ خدا بابا تا دو روز دیگه ووک و هم مثل خودش می‌کنه
£ هاهاها خیلی فکرش نکن بزار راحت باشن تازه یه نفرو پیدا کرده باهاش شیطنت کنه
# خدا کنه فقط شیطنت باشه خونه رو نترکونن
£ برای اونطور مواقع باید تنبیه های خوبی در نظر بگیری از الان
# اوکی
بعد از اون هم غذا خوردیم و با شیطنت های بابا ووک گذشت بعدم به اسرار مادر و پدرم ووک خونه ما موند

-------------------------------------------------

ببخشید که نزاشتم مسافرت بودم البته نه تفریحی برای دکتر رفتم نتونستم بزارم
🙏🏻🙏🏻😅
راستی ووت و کامنت فراموش نشه

Cat ( گربه )Where stories live. Discover now