پارت 7

387 60 3
                                    

جیمین ¥
جونگ کوک +
تهیونگ $
نامجون ¶
جین ✓
هوسوک =
یونگی #
مین هو &
آی یو ©
جونگ سوک ÷
جی وون £

__________________________________

یونگی

با کمر درد از خواب بیدار شدم کمی که هوشیار شدم فهمیدم رفتم تو هیت و الان کمی آروم گرفته احتمالأ کمی با خودم ور رفتم چون بوی کام میدادم ولی عجیب اینجا بود که هیچی یادم نمی اومد شونه ای بالا انداختم بلند شدم رفتم تو حموم وان و پر آب گرم کردم یه بمب با رایحه هلو 🍑 انداختم تو وان نشستم که بدنم ریلکس تر شد همین که چشمام و بستم همه چیز از جلوی چشمام رد شد شک زده بلند شدم و سریع خودمو شستم رفتم بیرون نشستم روی تخت
# نه این امکان نداره حتما شوخیه الهه ماه با من شوخی نکن
# دیگه نمی‌خوام درگیر رابطه بشم فقط می‌خوام پادشاهان سریع یه جفت برای خودشون انتخاب کنن و منم برم توی خونه خودم زندگی کنم من حتی نمی‌خوام ملکه بشم اصلا دیگه بهش فکرم نمیکنم
# اره بیا نادیدشون بگیریم اره همین کارو میکنم
تلفنم شروع کرد به زنگ خوردن نگاه کردم جین بود صداشو قطع کردم و گذاشتم خودش قطع شه
این چند روز هر گاه بهم پیام میدن همش میگم یا پیش خانواده هستم یا کار دارم الان دیگه هستم تموم شده و داریم آماده میشیم که برگردیم پایتخت
£ عزیزم زود باش می‌خوایم حرکت کنیم
÷ اومدم
£ زود باش حتی یونگی هم از تو زودتر آماده شده
بدو از پله ها اومد پایین
÷ هاه هاه بریم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

نامجون

تقریباً 6 روزه که نتونستیم با یونگی صحبت کنیم و اینطور که معلومه اون میخواد مارو نادیده بگیره
+ داره نادیدمون میگیره
$ حالا چیکار کنیم
¥ من ازش نمیگذرم شده باشه میگیرم تو خونه زندانیش میکنم
✓ این ایده رو بزار برای آخر اول باهاش حرف می‌زنیم
¥ منم گفتم که بدونید من و گرگم فقط اونو می‌خوایم
¶ ما هم مثل خودتیم
صدای در اومد
¶ بفرمایید
مشاور : درود سرورانم از پادشاهی همسایه نامه ای رسیده
✓ بده و برو بیرون
مشاور : چشم بفرمایید با اجازه
بعد از تعظیم از در بیرون رفت
نامه رو باز کردم و شروع کردم به خوندن
$ چی گفته اون مردک
¶ نوشته میخواد برای تعطیلات میخواد به کشور ما بیاد
✓ بزار بیاد ولی این دفعه نمیزارم آب خوش از گلوش پایین بره
¥ حواست باشه تو کشور خودمون کارش رو نسازی وگرنه جنگ میشه
✓ حواسم هست
بعد از اینکه دستور های لازم و دادیم و اجازه نامه رو ارسال کردیم برگشتیم خونه خودمون
+ هنوزم جواب نمیده
= فردا برمیگرده
¶ اره ولی الان آماده بشین باید بریم دیدن دوتا کاندید بعدی اونا درخواست دادن که
میخوان با هم به این قرار بیان
رفتیم و آماده شدیم

رفتیم به محل قرار که دیدیم اونجا نشستن



ب

لند شدن و تعظیمی کردن
¶ بفرمایید بشینید
گو ایون : ممنونیم سرورم
بعد از اینکه نشستیم
یوگیوم : راستش ما امروز به خاطر یه موضوع دیگه ای ازتون خواستم که مارو با هم ببینید
گو ایون : بله عالیجنابان
✓ لطفاً راحت باشید و حرفتون رو بزنید
گو ایون : راستش ما به هم علاقه داریم و فقط به اجبار خانواده هامون به اینجا اومدیم
+ اوه
یوگیوم : متأسفیم اما راه دیگه ای نداشتیم می‌خوایم که شما از ما حمایت کنید و ملکه‌ی دیگه ای رو برای خودتون انتخاب کنید
کمی که فکر کردم دیدم این کارمون رو راحت می‌کنه ما که در هر صورت یونگی رو می‌خوایم
= البته ما هم می‌خواستیم درباره همین صحبت کنیم راستش ما یه نفر رو دوست داریم و می‌خوایم که اونو متقاعد کنیم
گو ایون : این عالیه اگر کمکی از دست ما بر میاد لطفاً بگید
¥ چقدر جناب مین رو میشناسید
گو ایون : منظورتون یونگیه
= بله
یوگیوم : ما از بچگی با هم بزرگ شدیم حتی رابطه الان ما لطف اونه اون هیونگ من و دونسنگ گو ایون هست
✓ چقدر هم عالی پس میتونید یکم ما رو راهنمایی کنید که چطوری قلبشو به دست بیاریم
یه دفعه قیافه هاشون ناراحت شد
گو ایون : راستش فکر کنم این یکم سخت باشه
¥ چرا
به هم نگاه کردن
¶ ما قرار نیست بهش صدمه بزنیم
گو ایون : هوف خب قضیه از این قرارها که اون دیگه نمی‌خواد عاشق بشه
$ منظورت چیه داری میگی عاشق کسیه
یوگیوم: ما هم کامل از قضیه خبر نداریم اما اون دو بار عاشق شد عشق اولش بهش خیانت کرد و ما نمی‌دونیم برای عشق دومش چه اتفاقی افتاد اما از یک سال قبل دیگه درباره اش صحبت نکرد دیگه نمیخندید ما فکر می‌کردیم به خاطر مادرشه ولی اون کلا یه خط قرمز دور عشق کشیده
مادر و پدر هم نمی‌دونستن چه اتفاقی برای مادرش افتاده احتمالا به هم مربوطه
گو ایون : از اینا که بگذریم اون بغل دوست داره ولی به خاطر غرورش نمیگه آدم مهربونیه ولی خیلی باهوشه که اگه به خاطر هوشش نبود توی رابطه عاشقانه اولش ازش سو استفاده میشد و اینکه بعضی مواقع باید از زور براش استفاده کرد نمی‌گم باید بزنیدش منظورم اینه مثلاً با صدای الفاییتون مجبورش کنید که البته نباید زیاد انجام بشه چون غرورش می‌شکنه و این اصلا خوب نیست
+ ممنون واقعا روانشناسی بهتون میاد خوب راهنمایی میکنید
گو ایون : خواهش میکنم هر وقت نیاز داشتید به راهنمایی ما هستیم
بعد از خداحافظی به سمت خونه رفتیم

Cat ( گربه )Onde histórias criam vida. Descubra agora