11

621 112 76
                                    

این پارت تقدیم به اون عزیزی که تولدشه

🫂🩵🫶🏻🥳
_________________________________________

تقریبا همه مهمونا رسیده بودن به جز جیمین ...
و جونگکوکی که بی صبرانه منتظر اومدن جیمین بود ... پیامکی که مبنا از برداشت پول از حساب بانکیش بود رو دریافت کرده بود ‌‌‌‌...مشتاقانه منتظر بود تا ببینه هدیه جیمین چی میتونه باشه .

هنوز دم ورودی منتظر بود که چانیول به سمتش اومد

_ مهمونا منتظرن بهتر نیست بری یکم براشون صحبت کنی ؟! ناسلامتی تولدته رفیق . تا تو بری ازشون تشکر کنی جیمین هم میرسه ...

جونگکوک خسته نالید‌ ‌...

_جواب نمیده

چانیول دستی روی شونه جونگکوک گذاشت

_احتمالا تو راهه‌ ... بکهیون هم هنوز نیومده پس باهمن‌

چانیول خوب مفهوم انتظار رو می‌فهمید چون اونم منتظر بکهیون شده بود ..‌‌.اونم سه سال منتظر بود تا بکهیون دوباره قبولش کنه ... بکهیون تو هر شرایطی ازش دوری میکرد ولی چانیول به خودش قول داده این سری به هر روشی که شده از بکهیون معذرت خواهی کنه ... این مسئله همون موقع باید حل میشد ولی چانیول بعد اینکه فهمید بکهیون واقعا عاشقش بوده جرعت نداشت اشتباهشو اعتراف کنه .

جونگکوک بعد از مدتی خیره به دنبال ردی از جیمین ، سری به نشونه تایید تکون داد و همراه چانیول وارد سالن اصلی عمارت شد ...
جلوتر از چانیول به سمت جایگاه مورد‌ نظرش رفت ...
جونگ کوک چیزی برای امشب کم نذاشته بود .
همه جور غذا ...
دکور جدید و انواع مختلف مشروب و خدمتکار های جدید ...
می خواست امشب برای جیمین بهترین باشه .
مهمونا با دیدنش ساکت شدن و توجهشون‌ رو به مرد رو به رو دادن ... همون مردی که میدرخشید ...

جونگکوک مقداری از جام شرابی رو که چانیول براش آورده بود نوشید بدون استرس ادامه بده ‌...

_خانم ها و آقایون محترم ! ممنونم که تشریف آوردین و تولد 26 سالگیم بهونه‌ ای شد تا دوباره دور هم جمع بشیم‌ ...

مهمونا لبخندی به روی لبهاشون نشوندن و تعظیم نمادینی کردند ...
جونگکوک دستشو تو جیب کتش برد و اون جعبه مخملی کوچک رو لمس کرد ...

_بهونه اصلی این جشن ، تولد من نیست ‌... بلکه مربوط به مهم‌ ترین شخص زندگیمه‌ ، کسی که وقتی دیدمش تصمیم که اونو داشته باشم حتی به اجبار ..‌. حتی اگه سرنوشت چیزی دیگه ای رو بخواد .‌.. این عشقه‌ ، همون عشقی که با یک نگاه به وجود اومد ... ولی این عشق و اون نگاه تا ابد پایداره‌ ... میخوام امشب ، توی شب تولدم ازش درخواست ازدواج کنم و از این بابت خوشحالم که این لحظه مهم زندگیمو‌ باهاتون شریک میشم .

جام شرابشو‌ بالا گرفت
_ به افتخار وو جیمین ، پسری‌ که عاشق شدم ، هستم و تا ابد خواهم بود ...

𝕟𝕠𝕥 𝕝𝕠𝕧𝕖 𝕟𝕖𝕧𝕖𝕣 𝕨𝕚𝕝𝕝 𝕓𝕖| ᴋᴏᴏᴋᴍɪɴWo Geschichten leben. Entdecke jetzt