ییبو پشت سر مهندس جو از کانکس خارج شد و تقریباً نالید: ولی قربان این خسارت کمتری به جا می ذاره.
مهندس جو سرپرست کارگاه بود و حرف، حرف او بود. پس ییبو باید او را راضی می کرد. اما چه کسی به یک جوان تازه فارغ التحصیل دانشگاهی بها می داد؟ ییبو فقط به لطف توصیه های استادش در آن کارگاه سد سازی مشغول به کار شده بود. اما همیشه می دانست کار اجرایی با کارهای تحقیقاتی و دانشگاهی دنیایی تفاوت دارند و ییبو به عنوان یک فرد درونگرا چندان در زمینۀ به کرسی نشاندن حرفش متبحر نبود برای همین بود که استاد کونگ تصمیم گرفته بود از اعتبارش برای معرفی یک دانشجوی خوب در این کار استفاده کند تا اولین تجربۀ کار حرفه ای این پسر با سرخوردگی حاصل از عدم ارتباط صحیح بین کارگر و مهندسان با سابقه مواجه نشود. و ییبو با تمام وجود در تلاش بود که آبروی استادش را حفظ نماید اما در این شرایط که باید بجای کار علمی و تخصصی از زبانش کار می کشید واقعاً احساس عجز می کرد.
مهندس جو کلاه ایمنی را روی سرش تکان داد و به آسمان خاکستری صبحگاه قبل از طلوع کامل خورشید خیره شد و بعد با آرامش گفت: این زمان می بره مهندس وانگ و ما باید توی کارمون سرعت بدیم وگرنه کدوم سگی اینموقع صبح داره وسط این کوهها کار می کنه.
-: قربان فقط سه روز کار عقب می افته. اما در اونصورت...
پوزخند زد: سه روز! ما داریم سر چند ساعت زودتر خودمونو تیکه پاره می کنیم.
-: ولی...
آرام و مهربان رو به ییبو کرد و گفت: ببین پسر جوون! یاد بگیر که اینجا چینه و سرعت از هر چیزی بیشتر مهمه. تو می گی کار سه روز عقب می افته اما من بهت می گم فقط 52 ساعت دیگه وقت داریم که پروژه رو به مرحله ای برسونیم که جناب استاندار افتخار بدن و اینجا رو بازدید کنن.
بعد بیسیمش را بالا آورد وگفت: همه توی پناهگاهن؟
از آنسوی خط فردی جواب داد: بله رئیس.
-: خوبه. دیگه کسی بیرون نره
-: شما کی میرین داخل؟
-: موج انفجار به اینجا نمیرسه من از اینجا رصد میکنم
و با دوربین دو چشمی اش کوه مورد نظر را نگاه کرد. ییبو عاجزانه سعی کرد آخرین تلاشهایش را هم برای جلوگیری از خسارت به منابع طبیعی بکند: 2 معدن متروکه پایین هست. قطعا با انفجارهای ما اونها تخریب می شن.
YOU ARE READING
Tunnel
Adventureبعضی وقتها باید یه جا آروم گرفت و به زندگی پرشتابمون نگاه کرد. گاهی لذت زندگی فقط توی مکالمات زیادی ساده و بی هیجانه بعضی وقتها شیرینترین خاطرات آدم توی عجیبترین و شاید پر استرسترین لحظات زندگیش ساخته می شه. بعضی وقتها دنیا خیییییلی ساده است. مکالما...