4

256 75 123
                                    

"هوسوک، لطفا خوب مراقبش باش!"
"مادر من دیگه بزرگ شدم! نیازی نیست منو به هیونگ بسپاری، اون فقط دو سال ازم بزرگتره!"
زن با محبت و اشکی که توی چشمهاش بود، صورت پسرش رو بین هر دو دستش گرفت و لبخند غمگینی بهش زد،
"معلومه که بزرگ شدی پسرم، خوب هم بزرگ شدی... ولی یه مادر همیشه نگران بچهاشه و نمیخواد سختیها و بیعدالتیهای دنیا اذیتش کنه..."

جونگ‎کوک روزی که بوسان و مادرش رو ترک کرد تا برای کار به سئول بیاد رو به خوبی بیاد داشت، حتی تمام صحبت‎هاشون رو موقع خداحافظی؛ و طولی نکشید که منظور مادرش رو کاملا از سختی و تبعیض و بی‎عدالتی بفهمه.
جئون جونگ‎کوک توسط تنها والدش، یه مادر امگا، بزرگ شده بود و پدرش رو از سنین پایین از دست داده بود. به محض اینکه به مدرسه رفت، شروع کرد به گرفتن کارهای پاره‎وقت در حد یه بچه‎ی دبستانی تا به مادرش کمک کنه، و مادرش جی‎وون، همیشه شاهد بنیه قوی و سخت‎کوشی‎های جونگ‎کوک بود، بنابراین وقتی توی سن 15 سالگی گرگش به عنوان یه آلفا بروز کرد، هیچکدوم غافلگیر نشدن.

زندگی خانواده‎ی جئون باوجود سخت گذشتنش شیرین بود، چون جی‎وون پسرش رو با عشق بزرگ کرده بود و بازخورد همون عشق رو توی وجود جونگ‎کوک می‎دید. قلب پسرش بی‎نهایت بزرگ بود و همیشه، حتی از زمانی که کوچیک‎تر بود، توی کارهایی که بهش محول میشد کاملا سخت‎کوش بود و حرفه‎ای انجامشون می‎داد.

اما جونگ‎کوک به محض بروز گرگش درخواستی رو مطرح کرد که برای اولین بار باعث شد جی‎وون غم و نگرانی رو توی قلبش حس کنه.
جونگ‎کوک می‎خواست به سئول بره و کارهای مناسب‎تری پیدا کنه تا کمک بهتری برای مادرش باشه، و می‎دونست آلفا بودنش براش یه مزیته. هرچند جی‎وون از جونگ‎کوکِ خام و جوان اطلاعات بیشتری از دنیای اطرافشون داشت.

دلیل زندگی سخت خانواده‎ی جئون، سطح پایین اجتماعیشون بود. سطح اجتماعی علاوه بر نوع گرگ، تاثیر بخصوصی توی رتبه‎بندی و تبعیض‎های جامعه داشت؛ به‎طوریکه یه امگا با سطح متوسط، حتی از یه آلفا با سطح پایین رتبه‎ی اجتماعی بالاتری داشت. و این فقط یه معنا داشت؛ به افراد سطح پایین بها داده نمیشد. آلفاهای سطح پایین به سختی کار پیدا می‎کردن و اکثر امگاها و بتاها از هر جهت توی جامعه تحت فشار بودن و کار براشون به شدت محدود بود.

و جونگ‎کوک قصد داشت از اون سن خودش رو برای بیگاری وسط قلب سئول بفرسته و هیچ ایده‎ای نداشت رتبه‎بندی‎های اجتماعی چقدر بی‎رحمانه با سختگیری بهشون حمله می‎کنن.

خوشبختانه تعداد افراد با سطح پایین زیاد نبود چون اکثراً با افراد سطح بالا یا افرادی با خون نیمه‎اصیل جفت می‎شدن و درنتیجه خانواده‎ی جدید یا از رتبه‎ی بالای جامعه به حساب میومد و یا متوسط. اما پدر و مادر جونگ‎کوک صرفا بخاطر علاقه‎ی شدیدشون بهم، هر دو از خانواده‎ی سطح پایین و با خون غیراصیل، با هم جفت شدن.

☾︎ When the Sun Goes Down ☽︎Where stories live. Discover now