Part 3

847 134 6
                                    

مینهو
چشمامو باز کردم و به بغل دستم نگاه کردم الکسا  که لخت داخل بغلم خوابیده بود  بلند شدم و لباسام رو پوشیدم یکم بعد الکسا هم بیدار شد
مینهو: صبح بخیر
الکسا:صبح تو هم بخیر
همین طور که دکمه های پیراهنم رو می‌بستم خطاب بهش گفتم
مینهو: میخوای بمونی همینجا یا میای مدرسه؟
الکسا: میام مدرسه اینجا حوصلم سر میره
مینهو: باشه،من میرم پایین لباسات رو بپوش و بیا
الکسا: اوکی
از اتاق بیرون رفتم و در رو بستم همینطور که از پله ها پایین میرفتم به اون سنجاب فکر میکردم چجوری اذیتش کنم،چند نفر بفرستم بزننش
یا نه از نظر روحی بنظرم بهتر باشه
چند نفرو اجیر کنم که تظار کنن میخوان بهش تجاوز کنن این بهترین کاره
الکسا: بریم مینهو
سوار ماشینم شدیم و به سمت مدرسه رفتیم

جیسونگ
زنگ تفریح که خورد میخواستم با فلیکس برم بیرون که به دختر اومد بالای سرم یدختر مو کوتاه با قد متوسط
فلیکس: چیزی ریوجین
اون دختره نگاهی به فلیکس انداخت و سرشو به نشونه مثبت تکون داد
ریوجین: شین ریوجین هستم و ازت یه سوال دارم
جیسونگ: چه سوالی؟
ریوجین: تو مینهو رو  قبل ازینکه به این مدرسه بیای میشناختی؟
جیسونگ: نه من تازه فهمیدم کیه
ریوجین: میخواستم بهت اخطار بردم
جیسونگ: چه اخطاری
فلیکس: راجب مینهو بهش گفتم ریوجین
ریوجین: نه این چیزی که میخوام بگم فرق داره
جیسونگ: خب بگو
ریوجین: پارسال یه پسر به مدرسه ی ما انتقالی گرفت و مینهو میخواست سر به سرم بزاره که اون  پسر ازم دفاع کرد اون موقع مینهو هیچی بهش نگفت ولی بعد از دو روز با صورت زخمی اومد مدرسه ازش پرسیدم چی شده گفت یهو دو نفر افتادن به جونم و این بلا رو سرم اوردن و بعد از یه هفته دیگه مدرسه نیومد اون بهم گفت کار افراد مینهو هست ولی نمیتونستم به کسی بگم چون مینهو هم اون هم من رو تا مرز مردن میبرد
با تعجب به حرفای ریوجین گوش میکردم یعنی واقعا انقدر عوضی
ریوجین: در کل میخواستم بگم شاید از امروز به جون تو هم بیوفته پس مواظب باش
با لبخند به ریوجین گفتم
جیسونگ: ممنون ریوجین حواسم هست
ریوجین یه لبخند تحویلم داد و رفت
فلیکس: بریم داخل حیاط دلم گرفت داخل این کلاس
جیسونگ: باشه
با فلیکس رفتیم داخل حیاط
جیسونگ: فلیکس یه سوال ازت دارم نمیدونم بپرسم یا نه
فلیکس: بپرس
جیسونگ: قول میدی جواب بدی؟
فلیکس: اوهوم
جیسونگ: تو از....از هیونجین خوست میاد؟
بهش نگاه کردم لباش رو بهم چفت کرده بود و گونه‌اش قرمز شده
جیسونگ: پس دوستش داری
فلیکس: آره ازش خوشم میاد ولی تو از کجا فهمیدی
جیسونگ: اون روز که با سر رفتی تو سینه هیونجین  قیافت مثل الان شده بود
فلیکس: مگه قیافم چه شکلی شده بود
هوفی کشیدم و آینه ای از داخل جیبم بیرون اوردم و روبه روش گرفتم
جیسونگ :این شکلی بودی
چشماش از تعجب گرد شد
فلیکس: اینطوری که خیلی ضایست
جیسونگ: بیش از اندا......
با برخورد دستی به کمرم برگشتم و پشت سرم رو نگاه کردم جونگین بود
جونگین: سلام رفقا
فلیکس، جیسونگ: سلام
جونگین: خبر دسته اول براتون دارن راجب اکیپ مینهو
جیسونگ: چه خبری
جونگین: هیونجین دوس پسر داره
فلیکس: چییییی؟
جونگین :چته؟‌مگه کراشتو دزدیدن
جیسونگ: کی هست حالا؟
جونگین: بنظرم بشناسیم،سو چانگبین همون پسره که قدش کوتاه و سیکس پک داره،جیسونگ میشناسیش؟
جیسونگ: مگه میشه نشناسم  معلومه میشناسمش نصف دخترای مدرسه روش کراش دارن
نگاهمو به فلیکس دادم اشک داخل چشماش جمع شده بود
فلیکس: میرم دستشویی
با نارحتی لب زدم
جیسونگ: باشه
جونگین: اون چش شده؟
چیزی نگفتم شاید فلیکس دوست نداشته باشه کسی بفهمه

For the first timeWhere stories live. Discover now