وسط های راه نگاهمو به سونگمین دادم آروم نفس می کشید و این خبر از خواب بودنش می داد
چان: چه اتفاقی افتاده که این بلا رو سر خودت آوردی؟
نگاهمو به جاده دادم و به سمت خونش رفتم
رو بهروی عمارت کیم وایسادم
با یه دستم سونگمین رو تکون دادم
چان: سونگمینا بیدار شو رسیدیم خونتون
تکونی خورد و اخمی به ابروهاش داد
سونگمین: نمی خوام برم خونه
چان:چرا اتفاقی افتاده؟
سونگمین: نه فقط بابام خونه نیست تنهام
خب الان مطمئن شدم یه اتفاقی افتاده چون سونگمین بیشتر اوقات خونه تنها بودبیشتر از این سوال پیچش نکردم و به سمت خونه خودم راه افتادم
بادیگارد ها با دیدن ماشینم در پارکینگ عمارت رو باز کردن
داخل پارکینگ رفتم و ماشین رو پارک کردم
از ماشین پیاده شدم
سمت در کمک راننده رفتم و در و باز کردم تکونی به سونگمین دادم
چان:سونگمینا بیدار شو
تکونی به خودش داد اما بیدار نشد
براید استایل بغلش کردم
سمت خونه رفتمنفس هاشو داخل گردنم بیرون میفرستاد که باعث میشد که قلقلکم بشه
وارد اتاقم شدیم
آروم تن سبکش رو ری تخت گذاشتم و پتو رو تا روی گردنش بالا کشیدم
بعد از عوض کردن لباسام کنارش روی تخت دراز کشیدم
به چهره زیباش خیره شدم خیلی آروم و ناز خوابیده بود
و همینجور که به چهره بی نقصش خیره شده بودم به خواب رفتم
Seungmin
با سردرد شدیدی از خواب بیدار شد از درد شدید سرم دستم رو روی سرم گذاشتم با دیدن چان هیونگ سرجام لرزیدم به اطراف نگاه کردم من تو اتاق چان چیکار میکنم
از سر جام بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم
صورتم رو آب زدم چرا هیچی از دیشب یادم نمیاد
از دستشویی بیرون اومدم و با دیدن موهای بهم ریخته و صورت ورم کرده چان هیونگ زدم زیر خنده
چان هیونگ پوکر فیس بهم خیره شد
چان:زهر مار چرا میخندی؟
سونگمین:قیافت خیلی خنده دار شده
بین خواب و بیداری از سر جاش بلند شد و به سمت دستشویی رفت
روی تخت نشستم و به فکر مامانم فرو رفتم باید مامانم رو ببینم هر جور که شده
VOUS LISEZ
For the first time
Fanfictionلی مینهو پسری از یه خانواده پولدار هست که هم از نظر مالی هم معنوی خیلی خوب بزرگ شده ولی هان جیسونگ پسری هست که مادرش رو از دست داده و پدرش اون رو مورد ضرب و شتم قرار میدهد the main couple : Minsung sub couple : hyunlix , chanmin genre : asmt , schoo...