تیکه ای از وجودم|پارت4

376 44 6
                                    


لیوان هات چاکلتو به لبام نزدیک کردم و کمی ازش خوردم.
بعضی وقتا نگران روزایی میشم که خیلی راحت دارم میگذرونمشون. روزهای گذشته به سادگی گذشت و حالا.. حسرتشو میخورم که ای کاش فقط یک دقیقه برگردم به گذشته وقتی که اون توی زندگیم بود . منو اون ما بودیم اما حالا...
فلش بک:
توی سالن مطالعه دانشگاه نشسته‌م و مشغول تموم کردن پروژه ی درسیمم.با انگشتم عینکمو به عقب هل میدم و از افتادنش جلو گیری میکنم
سرمو با ریتم اهنگی که از توی هنذفریم پخش میشه تکون میدم موزیک خستگیو بی معنا میکنه
غرق کارم میشم اونقدری که متوجه شخصی که کنارم میشینه نمیشم،تا اینکه سعی میکنه توجهمو جلب کنه
هندفریم از گوشم در میاد و سرمو میچرخونم
چهره‌ی آشنایی( و بشدت زیبایی) رو میبینم. دروغ نگفتم اگه بگم پنیک کردم.
لبخندی میزنه و دستشو سمتم دراز میکنه
نگاهی به دستش و بعد به صورتش میندازم
_چی؟
چشماشو روی هم به ارومی فشار میده هنوز لبخندش سر جاشه
+موبایلت
_موبایلم؟ چرا باید بدمش دست تو؟
+شاید توی اون یچیزی باشه که به من مربوط باشه
میدونید من همیشه گالریمو خالی میکنم.حتی عکسای مربوط به خودمو. همیشه میدونستم که برنده‌ام.
لبخندی میزنمو مثل خودش دستمو به میز تکیه میدم موبایلمو میگیرم سمتش
+دختر خوب...پسورد؟
_123456789101112131418
+جدی؟ حتی fbi هم نمیتونه هکت کنه
برمیگردم و وسایلامو جمع میکنم نزدیک ۲ دقیقه میگذره اما چیزی پیدا نمیکنه.معلومه چیزی دیگه وجود نداره
بلند میشم
_چیزی که مربوط به تو میشدو پیدا نکردی؟
+اما... هفته پیش دیدمت که داشتی از من عکس میگرفتی
دستمو دراز میکنم تا گوشیمو پس بگیرم
_کمتر خود شیفته باش. حالا نه تنها تلاش بیهوده کردی بلکه اطلاعات شخصیمو هم دید زدی
گوشیو توی دستم میزاره اما ولش نمیکنه و بلند میشه
+فکر کنم باید جبران کنم
_خوبه معذرت خواهیتو قبول میکنم دفعه بعدی که دیدمت یه چیزی مهمونم میکنی
گوشیو میکشم و ازش دور میشم
یسس هیچکسی بهتر از من نمیتونه با این سرعت پیش بره
قدمامو تند تر میکنمو از سالن مطالعه خارج میشم.....

بعد از اینکه دانشگاه تموم شد تصمیم گرفتم یکم پیاده روی کنم هنذفریمو توی گوشم میزارم و حرکت میکنم هوا سرد نیست اما باد خنکی که میوزه باعث میشه کمی بلرزم
هنذفری از گوشم در میاد برمیگردم
شتت توی یه روز دوبار میتونم ببینمش؟ حتی هنذفریو گزاشته توی گوشش
+سلیقه موسیقیت خوبه
می ایستم
_تو منو تعقیب میکنی؟
+نه مسیرم اینوریه
_خوبه
هندفریمو از گوشش درمیارم و میزارم توی کیفم
همچنان پشت سرم حرکت میکنه
_هنوزم مسیرت اینوریه؟
+اره فعلا اره
سرعتشو تند تر میکنه و میرسه بهم اروم تر حرکت میکنم
+خودمو معرفی نکردم جئون جونگکوک دانشجوی سال سوم نقاشی ام
سرمو تکون میدم
می ایسته، می ایستم
+یاا ۲ ساعته دارم دنبالت میام و اخرش فقط سرتو تکون میدی؟
_پس تعقیبم میکردی
دوباره به راه رفتن ادامه میدم خودشو بهم میرسونه
+قرار شد دفعه‌ی بعدی که همو دیدیم یچیزی مهمونت کنم چی میخوری؟ این دورو بر کافه ای چیزی هست؟
_من چیزی نمیخورم ممنون اون.. شاید فقط یه شوخی بود نمیدونم
+هی اونجا رو یه دکه هست بیا بریم اونجا
دستمو میکشه بادسرعت میره سمت دکه
_هی یواش
جلوی دکه می ایسته و رو به فروشنده میگه
+دوتا... چی میخوری؟ بیخیال دوتا هات چاکلت لطفا بیرون بر باشه ممنون
پولشو حساب میکنه و برمیگرده سمتم
+الان حاضر میشه
_همیشه اینجوری بقیه رو مهمون میکنی؟
+الان باید روی ابرا باشی برای تشکر میتونی تعظیم کنی
×بفرمایید سفارشتون حاضره
+عاا بله ممنون
میاد سمتم
+بیا نوش جانت
لیوانو از دستش میگیرم
به راه رفتن ادامه میدیم
چند قلپی از لیوانش میخوره و برمیگرده سمتم
+چرا نمیخوری؟
_هات چاکلت دوست ندارم
+بده من میخورم
_نمیخواد میخورم
شونه هاشو میندازه بالا
به کوچه‌ی خونه نزدیک میشم
_من دیگه باید برم اینجا زندگی میکنم
+عاا خب شب بخیر و اینکه بی حساب شدیم دیگه نمیبینمت خوبه
لبخندی میزنه و برمیگرده
سرمو تکون میدم و میخوام‌ برگردم اما صدام میکنه
+هی
نگاه میکنم
+اسمت.. اسمتو نگفتی
_سویون
و راهمو ادامه میدم
از خیبون رد میشم و وارد کوچه میشم
لبخندی میزنم
اون قطعا دیونست. شاید.. شاید ازش خوشم میاد نمیدونم

پایان فلش بک.

اون زمان... هردومون خام بودیم، شاید هم فقط خیلی بچه بودیم و شایدم خیلی نرمال بودیم برعکس الان.
جونگکوک فقط یه آدم آشنای دوست داشتنی نیست اون یه تیکه از وجودمه. اره اینو نمیتونم انکارش کنم ولی... میتونم پنهانش کنم.
ته مونده‌ی لیوانو سر میکشم و لیوانو توی سطل زباله میندازم
با گرفتن یه تاکسی به خونه میرم برای امروز همه چیز کافیه.

____________________________________________

سلام؟
میدونید یادم رفته بود اینجا اکانتی دارم اتفاقی واتپدو دیدم و یادم اومد که اره من یه زمان نه چندان دوری مینوشتم
امیدوارم حافظم دیگه اشتباه نکنه
اخر هفته بازم پارت میزارم.
ممنون

FINALLY US | بلاخره ماWhere stories live. Discover now