پارت 6

322 47 12
                                    


به خونه‌ی مقابلم نگاه میکنم. اپارتمانی چندین طبقه
_اینجا باید بمونم؟
+فعلا بله خونه مبله‌ست و اگه چیزی نیاز داشتین کافیه زنگ بزنید مشکلی دارید؟شایدم جای دیگه ایو سراغ دارید
پوزخندی زد و سرشو تکون داد
_مرسی که رسوندیم از اقای میلر تشکر کن،کلیدا
دستمو سمت باب دراز کردم
نگاهی کردو کلیدو توی دستم گزاشت و به سمت ماشینش برگشت
_باب؟
برگشت و به چشمام زل زد
_دفعه‌ی بعدی که همو دیدیم نفرتتو مخفی نکن،دو طرفست
لبخندی زدم و به سمت در ورودی حرکت کردم
واحد چهارم جاییه که باید توش بمونم کلید آسانسور رو فشار دادم و منتظر موندم بدنم بشدت درد میکنه نیاز به خواب دارم.
کلیدو توی در میندازم و بازش میکنم. خونه‌ی ساده و معمولی. پذیرایی کوچیک که یه تلوزیون، مبل و جلو مبلی  رو توی خودش جا داده.
آشپزخونه کوچیک تر و در نهایت به اتاق خواب،فعلا کافیه درو میبندم و به سمت اتاق خواب میرم خودمو روی تخت پرت میکنم و چشمامو میبندم،همین که تخت دو نفرست میتونه خوشحالم کنه،فضای بیشتر خواب راحتریو بهت میده.
____________________________________________

رژمو توی اینه دستشویی تمدید کردم و موهامو مرتب کردم.
یکی از بچه پولدارای دانشگاه امشب مهمونی گرفته و همه‌ رو هم دعوت کرده. قرار نبود اینجا باشم ولی خب،جونگکوک اینجاست پس چرا من نباشم؟
دیروز اتفاقی همو توی سلف دیدیم چند دقیقه ای حرف زدیم وقتی جونگکوک رفت متوجه شدم دسته کلیدشو جا گزاشته برش داشتم برای دوباره نزدیک شدن بهش پس دادن این کلیدا بهانه خوبیه.
معمولا استایلای دخترونه ای نمیزنم اما امشب فرق داره پیراهن مشکی کوتاهیو انتخاب کردم و حالا پشیمونم بقدری کوتاهه که مجبورم هرازگاهی بکشمش پایین تا ابروم به ناکجاآباد نره.
کیف کوچیکمو برمیدارم و از دستشویی میام بیرون
از خدمه ای که رد میشه نوشیدنیی میگیرم و به سمت همکلاسیام میرم
لبخندی میزنم و خودمو مشغول به صحبت کردن باهاشون نشون میدم اما کل حواسم نگاهم و توجهی که میخوام به سمت یه نفره،جونگکوک
شلوار مشکی و تیشرت سفیدی پوشیده ،اطرافشو ادمای زیادی پر کردن
همشون از هم صحبتی با اون خوشحالن ،طبیعیه
چند دقیقه ای صبر میکنم تا اطرافش خالی شه.
بلاخره فرصت جور میشه به سمت دستشویی میره
از بچه ها فاصله میگیرم به سمتی که جونگکوک رفت میرم
رو به روی دستشویی منتظر می ایستم جملاتی که میخوام بگمو یبار مرور میکنم تا اشتباهی وجود نداشته باشه
در دستشویی باز میشه و جونگکوک میاد بیرون
_اوه.. سویون شی توهم اینجایی
+اره خب کل بچه های دانشگاه اینجان
سرشو تکون میده
_باید برم دوستام منتظرمن فعلا
داره دور میشه.. بازوشو میگیرم
+جونگکوک.. میخواستم یه چیزی بگم
به بازوش نگاه میکنه و بعد چشماشو به سمت من سوق میده
_سویون، ما همو چندبار بیشتر ندیدیم دختر خوبی هستیا ولی فکر نمیکردم انقدر بی جنبه باشی.
پوزخندی میزنه
_البته این بد نیست که سعی داری نزدیکم شی ولی تو... تایپم نیستی وگرنه الان چند شبو پیش هم میگذروندیم.
و نگاهی از سر تا پا بهم میندازه.
یخ زدم،قفل کردم؛این جملات اخرین چیزایی  بود که میخواستم بشنوم. کنترلمو از دست نمیدم حتی اگه اون شخص جونگکوک باشه نمیتونه اینجوری تخریبم کنه!
نزدیکش میشمو لبمو به سمت گوشش میبرم و دستمو روی سینش میزارم
+شاید چیزایی که گفتی تا حدودی درست باشه اما..
ضربان قلبش تند تر میشه و نفساش کشدار تر هیچ وقت انقدر بهش نزدیک نبودم،هیچ وقت انقدر جلوش عجیب نبودم و هیچ وقت نمیتونست تصور کنه که من، همچین حرکتی بزنم دستمو پایین تر میبرم و با دکمه‌ی شلوارش بازی میکنم
صورتمو مقابلش میبرم
+اما نفسای تندت خلاف گفته‌تو میگه
حالت چشماش عوض میشه،شاید عوضی تر. رنگ نگاهش افکار کثیفشو منتقل میکنه
سرشو نزدیک صورتم میکنه و دستش روی کمرم میشینه چشماشو روی لبام متمرکز میکنه و تا میخواد نزدییکتر بشه یه قدم عقب میرم.
چشماش رنگ عوض میکنه و سوالی میشه
دستمو توی کیفم میکنم و بعد از در اوردن کلیداش به سمتش دراز میکنم
+چیزی که میخواستم بگم این بود.. کلیداتو جا گزاشته بودی
دستپاچه میشه و میگیرتشون
به سمت ته راه رو میرم و می ایستم
+جونگکوک سونبه نیم، پسر خوبی هستیا ولی فکر نمیکردم انقد بی جنبه باشی‌
بر میگردم و سرعتمو تند میکنم و پیش بچه ها برمیگردم.

سعی میکنم عادی باشم سعی میکنم نشون ندم خورد شدم ولی میدونم وقتی پام به خونه باز بشه قراره تا صبح گریه کنم تا صبح خودمو لعنت کنم که چرا حماقت کردم.
ازت بدم میاد جونگکوک.

____________________________________________

چشمامو باز میکنم و روی تخت میشینم. فاکک باید الان این خاطره باعث بیدار شدن من میبود؟
دستی به صورت و گردنم میکشم که عرق کرده
چرا منو تنها نمیزاری جونگکوک؟
سرمو تکون میدم و از روی تخت بلند میشم
شاید حموم کردن بهم کمک کنه سرحال بیام
با برداشتن حوله و وسایل حموم از توی چمدونم به سمت حموم میرم.

خب
سلام اگه اشتباه تایپی پیدا کردید به روی خودتون نیارید. خوابم میاد بعدا درستش میکنم
پارت بعدیو همین هفته میزارم فعلا🖤

FINALLY US | بلاخره ماWhere stories live. Discover now