زنگ در رو زد و محکم فشار داد.
بلاخره بعد از چند دقیقه، در باز شد و جین با ظاهری آشفته و موهایی بهم ریخته در رو باز کرد.
همزمان که چشمش رو با پشت دست میمالید، با تعجب گفت:
- ویکتور؟تهیونگ لبخند مستطیلی زد و به زور داخل خونه رفت.
با همون لبخند گفت:
- صبح بخیر هیونگ!جین با گیجی جواب داد:
- صبح تو هم بخیر..و بعد پشت سر تهیونگ که زودتر از خودش، داخل خونه رفته بود، راه افتاد.
خمیازهای کشید و با لحن طلبکارانه و دلخوری پرسید:
- مگه قرار نبود دیشب بیای اینجا تا بعد با هم بریم بار؟ میدونی چقدر منتظرت موندم؟!تهیونگ ایستاد و به آرومی به سمت هیونگش چرخید؛
لبخند مستطیلیش رو حفظ کرد و به دروغ جواب داد:
- میانه هیونگ! ولی یهو برام یه کار فوری پیش اومد!جین نفسش رو با صدا بیرون داد و گفت:
- میتونستی بهم بگی که نگرانت نباشم!
- بیخیال، هیونگ! چیزی نشده که! همسرت خونهست؟آلفای مو خرمایی نگاهی به تهیونگ انداخت.
ذهنش درگیر رفتار عجیب آلفای مو طلایی شده بود و با مکث جواب داد:
- آره، خونهست ولی هنوز خوابه!
- خوابه؟جین سر تکون داد و گفت:
- آره، خستهست چون شب مهمون داشتو حین این که به سمت آشپزخونه میرفت، رو به پسر عموش پرسید:
- صبحانه خوردی؟تهیونگ دنبال سر جین تا آشپزخانه رفت ولی به جای اینکه جواب سوالش رو بده، متقابلا پرسید:
- یعنی چی مهمون داشت؟ چرا تو نموندی پیشش؟جین ایستاد و با نگاه سوالی به تهیونگ خیره شد.
پسر آب دهنش رو قورت داد و برای اینکه بیشتر از این خودش رو لو نداده و گندی که زده رو ماست مالی کنه، ادامه داد:
- آخه اون شب گفتی که دوستای نامجون قراره بیان.. به خاطر همین گفتم، چون شما جفت هستین.. میدونی چی میگم؟جین نگاهش رو به تهیونگ که حین حرف زدن، دستهاش رو توی هوا تکون میداد، دوخت و جواب داد:
- آره، فکر کنم بدونم چی میگی!
- خب، چرا وقتی دوستهای نامجون اومده بودن کنار جفتت نموندی؟ اینطوری آبروتون رفت!در واقع تهیونگ به هیچ وجه نگران، آبروی هیونگش نبود بلکه با خودش فکر میکرد اینطوری نقشهش برای اینکه جیمین، جین و نامجون رو کنار هم ببینه، بر باد رفته.
اما روحش هم خبر نداشت که جیمین شاهد صحنهی توهمی بوسیدن اون دو نفر بوده!
جین سمت دستگاه قهوه ساز رفت و بعد از ریختن یه مقدار قهوه داخلش، زیر لب گفت:
- پیش من اسم آبرو رو نیار!
- چرا مگه؟
- دیشب دوباره احضار شده بودم!
YOU ARE READING
Alpha Kim | آلفا کیم
Werewolfمشکلت با من چیه؟! مگه چیکارت کردم، الههی ماه؟! هویتم رو ازم گرفتی، پس نبود؟! والدینم رو ازم دور کردی، کافی نبود؟! عشقم رو ازم گرفتی، بازم دلت خنک نشد؟! داری باهام چیکار میکنی؟! همه میگن الههی ماه از قبل جفتها رو برای هم انتخاب میکنه! ولی تو ح...