Part 57

1.2K 226 153
                                    

خب خب خب
داستان لوتوس بالاخره تموم شد و از این به بعد قراره آلفا کیم رو تکمیل کنم
به زودی پارت جدید براتون آپ میشه
دوستتون دارم و ممنونم بابت صبوریتون ❤️💖
سیکا
━━━━━━━━━━━━━━━

جین نفسش رو از ریه‌هاش بیرون داد و حین اینکه سعی داشت خودش رو خونسرد نشون بده، زمزمه کرد:
_ آها اون..

نامجون نگاهش رو از جین گرفت. هر دو دستش رو با حرص روی پاهاش مشت کرد و برخلاف اینکه از درون غرق در حس حسادت شده بود، گفت:
_ ببین جین میخوام بدونی که ‌تو حق داری با هرکسی که می‌خوای باشی.. ولی لطفا ازت خواهش می‌کنم به خاطر جونگکوکی هم که شده بهم یه شانس بدی!

با سبز شدن چراغ راهنمایی، جین نگاه متعجب و حیرت زده‌ش رو از نامجون گرفت و ماشین رو به حر‌کت درآورد.

دست راستش رو روی مشت گره خورده‌ی نامجون گذاشت. پوست پشت دستش رو نواز وار لمس کرد و با لحن نرمی گفت:
_ کاملا اتفاقی یکی از دوستای قدیمیم رو توی فروشگاه دیدم، همین!

دوست نداشت به نامجون دروغ بگه ولی یه حسی بهش می‌گفت گفتن حقیقت احتمالا باعث رنجش جفتش بشه.

توی همین مدت کمی که باهم بودن جین کاملا فهمیده بود که نامجون برخلاف چیزی که نشون می‌ده خیلی حسوده!

نگاه نامجون روی دست جین قفل شد. انگار واقعا نیاز داشت از دهن خود جین بشنوه که اون دختر هیچ ربطی بهش نداره. لب‌هاش رو داخل دهنش جمع کرد تا لبخند ذوق زده‌ش رو مخفی کنه.

با شیرین شدن یهویی رایحه‌ی نامجون، آلفای مو خرمایی با لحن گرم و اطمینان بخشی گفت:
_ کوکی توله‌مه ولی قبل از اینکه کوکی وجود داشته باشه، تو جفتم بودی.. حتی زمانی که منو به عنوان جفت یا همسرت قبول نداشتی، بازم به چشم من جفتم بودی!

نیم‌ نگاهی به صورت خرذوق نامجون انداخت و با دیدن چشم‌هایی که داشتن بهش لبخند می‌زدن، ادامه داد:
_ اینکه الان اینجام و دارم زندگیمو کنارت می‌سازم، اول از همه به خاطر توعه و بعد اون.. پس لطفا نگو 'به خاطر کوکی'.. باشه؟

نامجون بدون اینکه کوچیکترین تلاشی برای بستن نیش بازش کنه، دستش رو روی دست جین گذاشت و بعد از فشار محکمی که از روی هیجان بهش وارد کرد گفت:
_ باشه!

جین از شدت فشار دست نامجون تقریبا قیافه‌ش جمع شد و همراه با آه بی‌صدایی که از دهنش در رفت نالید:
_ میشه یکم آرومتر؟!

نامجون فوری دستش رو پس کشید و حین اینکه به در و دیوار ماشین نگاه می‌کرد تا با جین چشم توی چشم نشه، با خجالت زمزمه کرد:
_ ببخشید!

آلفا با شوخ طبعی خندید و گفت:
_ خیلی کیوتی!

نامجون بدون اینکه به طرف جین سرش رو بچرخونه، متعجب تکرار کرد:
_ کیوتم؟!

Alpha Kim | آلفا کیمWhere stories live. Discover now